مرجع مقالات، آموزش و خبرهای خلاقانه و نوآورانه،آموزش ترفندهای کاربردی
بهترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 61

بهترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 61

خواب از سر کسی پریدن-نگا. پریدن خواب از سر کسی

چینی بند-چینی بند زن

زوار در رفتن-بند و بست چیزی خراب شدن-از شدن خستگی یا پیری از کار افتادن

از جا پریدن-یکه خوردن-عصبی شدن

حقه زدن-فریب دادن

 
پسله-جای پنهان-در نهان
 

آی زرشک(آی زکی)

چشم و ابرو-زیبایی چهره

آفتاب کسی به زردی رسیدن(به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی)

تقاص پس دادن-تاوان پس دادن

اَنَک شدن(تحقیر شدن، خجالت کشیدن)

روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

پسله-جای پنهان-در نهان

دُم ِ هم کردن-مطابق یکدیگر کردن-دو کناره ی چیزی را بر هم نهادن

بر پا شدن-ایجاد شدن

 

خرده مالک-مالک زمین کشاورزی کوچک

بی کتاب-بی پیر-کار دشوار-بی دین-کافر

انداختن باد به غبغب(تکبر کردن، قیافه گرفتن)
ابرو نازک کردن(ابرو تنگ کردن)
جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن
دزد و دغل-نادرست و مکار

پُکیدن-ترکیدن

اردک‌پرانی-از عهده‌ی جنگ با کسی برنیامدن

تیر کشیدن-درد کردن عضوی از بدن

تابوت خشکه-بسیار لاغر و ناتوان

اشک کسی دم مشکش بودن-سخت زود رنج بودن-زود به گریه افتادن

آپارتی-زن بی‌حیا و بدزبان-سلیطه-پاچه‌ورمالیده

آلاخون (و) والاخون(دربه‌در، سرگردان، آواره)
زیر بغل کسی هندوانه گذاشتن-کسی را به قصد دریافت چیزی بیش از اندازه ستودن

آشیخ روباه-آب‌زیرکاه-مکار

چای کار-کشت کننده ی چای

آن چنانی-چنانکه خود می‌دانی-بسیار گران‌بها-بسیار عجیب

جیغ و داد-داد و فریاد

تا برداشتن-تا شدن-خم شدن

 

به جلز و ولز افتادن-به گریه و التماس افتادن

دست کسی را بند کردن-به کاری گماشتن

دیگ به سر-لو لو

 
خرد و خمیر-نگا. خرد و خاکشیر-له و لورده

جاکن کردن-به حرکت درآوردن-کسی را از مقامی دور کردن

دان دان بیرون زدن-ظاهر شدن دانه ها بر پوست

تن خواه-پول نقد-زر و مال

چال کردن-گود کردن-دفن کردن-به خاک سپردن

از این دنده به آن دنده غلتیدن(از درد یا فکر و خیال نخوابیدن)

خلاف-جرم

خیک محمد-آدم چاق و فربه

دُم سیخ کردن-دُم سیخ شدن
رفتن به کسی-شبیه بودن به کسی

از ته دل(از سر صدق و صفا)

آتو-بهانه-دستاویز-نقطه‌ضعف

دزدیده-دزدکی

خستگی در کردن-استراحت کردن

چنگ مالی کردن-چیزی را زیاد دست مالی کردن

ژوری-هیئت داوران

اختر در پیراهن کردن-بی قرار کردن

تر و فرز-چست و چابک

حَب جیم را خوردن-گریختن-فرار را بر قرار ترجیح دادن-جیم شدن

حق دادن-تایید کردن

 

زاغه نشین-کسی که در خانه ای محقر و آغل مانند زندگی می کند

ریخت و پاش-اسراف-گشاده دستی-افراط در مصرف

بیگاری-کار اجباری و بی مزد

البرز-بلندقامت-دلیر

زور گو-کسی که خواست های خود را تحمیل می کند

خدانگهداری کردن-خداحافظی کردن

اوا خواهر-مرد زن‌نما-مردی که علائق زنانه دارد

اصل‌ کاری-مهم‌ترین چیز یا شخص

زیر لبی-زیر زبانی

آشی بودن زندگی(نامساعد بودن حال و احوال)

جیب خالی پز عالی-کسی که در عین تهی دستی افاده دارد و خودش را با ظاهرسازی بگیرد

از روی معده حرف زدن-بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن

به عمل آوردن-به اجرا در آوردن-برای استفاده آماده کردن

جوش زدن-عصبانی شدن-داد و فریاد بیجا زدن

بی کتاب-بی پیر-کار دشوار-بی دین-کافر

رو داشتن-گستاخ و وقیح بودن

ازرق شامی-اخمو-ترشرو

خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است

زهره و زنبل کسی را ترکاندن-سخت ترساندن

از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن-در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند

داو-نوبت بازی

بساز-آدم سازگار-صبور

چفت کردن دهان-خاموش شدن-رازداری کردن

به سر دویدن- با سر رفتن

دو به هم زنی-دو به هم اندازی

دولت منزل-دولت سرا

 

رک حرف زدن-بدون پروا و ملاحظه حرف زدن-صریح و روشن سخن گفتن

 

جغ جغ-صدای به هم خوردن چند چیز-صدای همهمه

از پشت خنجر زدن(به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن)

اِرا-هنگامی که کسی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز می‌گوید

دور از جناب ب-لانسبت

خاک بر سر-توسری خورده-داغ دیده-بدبخت
ارواح بابات-به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود

رنگ دادن و رنگ گرفتن-رنگ به رنگ شدن

اینجانب(تعبیر گوینده یا نویسنده از خود)

دوا خور کردن-عرق خور کردن-مسموم کردن

به چشم-اطاعت می شود

چال افتادن-گود شدن

دست خالی برگرداندن-نا امید کردن-پاسخ رد دادن

از خود بودن(خودی بودن، محرم بودن)

دست پاچگی-شتاب زدگی-اضطراب

پا روی خِر کسی گذاشتن-تنگ گرفتن بر کسی

بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب

داد کشیدن-عصبانیت و خشم نشان دادن

خیمه شب بازی-نمایش عروسکی-حیله و تزویر

تخم شر-مردم آزار- شرور

چینی بند زن-کسی که تکه های شکسته ی ظزوف را به هم می چسباند

پیش انداختن-جلو انداختن-مقدم داشتن

تو جلد کسی رفتن-کسی را برای انجام کاری وسوسه کردن

به هم زدن-قطع رابطه کردن

 

چول-بیابان

چس محل کردن-بی اعتنایی کردن

 

آفتابی شدن(پیدا و آشکار شدن، بیرون زدن آب قنات)

بی حال-فاقد نیروی لازم-بی حوصله-خسته

دوشیدن-به ناحق و فریب از کسی پولی گرفتن
خوش تراش-خوش اندام-خوش قد و بالا

پیچه-دل درد-مالش رفتن شکم

داریه زنگی-دایره ای دارای سنج های کوچک که چون آن را بنوازند از آن ستج ها آواز بر می آید

حاتم بخشی-گشاده دستی-سخاوتمندی

برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی

چار شانه-دارای شانه های پهن-کنایه از مرد خوش اندام

تمام وقت-شامل تمام ساعت های کار

از بر بودن(مطلبی را در حافظه داشتن)

دلال محبت-پا انداز-خانم بیار

بیا و برو-دم و دستگاه-قدرت و حشمت

از هفت دولت آزاد بودن(شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن)

زیر پا کردن-پیمودن-همه جا را گشتن

در خط چیزی بودن-در فکر و نقشه ی کاری بودن

پیل پیلی خوردن-در راه رفتن به چپ و راست متمایل شدن

جان بر لب نهادن-به کاری خطرناک اقدام کردن-آماده ی مرگ شدن

دست به سینه ایستادن-در نهایت ادب و آماده ی فرمان ایستادن

پیه آوردن-چاق شدن

آقام که شما باشید-خدمت شما عرض کنم

جود بازی درآوردن-ننه من غریبم بازی درآوردن-از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن

آب در چشم نداشتن(شرم و حیا نداشتن)

دو لبه-دارای لب کلفت

چس فیل-ذرت بو داده-نقل پیرزن

 
ارزانی-بخشیدن-دادن

جسته دوزی-نوعی دوختن

شماره ی نوشته : ٢- ۹ / ۷

دبه ی کسی را روغن کردن-با دادن پول و هدیه کسی را راضی کردن
آکَل-آقای کربلایی

آکله فرنگی-سیفلیس

چینه کش-بنایی که دیوار گلی می سازد

آی زکی(در مقام ریشخند و تحقیر گفته می‌شود)

اجاق کسی کور بودن-نازا بودن-بی فرزند بودن

از دهان در رفتن(پریدن حرفی از دهان، بدون پیش‌بینی سخن راندن)

اهل کوفه(سست پیمان، بی‌وفا و غیرقابل اعتماد)

بنده زاده-پسر من

بی غم-بی خیال-لاقید-بی درد

از بی‌کاری مگس پراندن-بی‌کار و بدون سرگرمی ماندن

آتش بی‌باد(ظلم، می)

چوب سیگار-نی سیگار

از صدقۀ سرِ(از عنایت و لطفِ)
خیس خوردن-آب به خود گرفتن-با مایعی مخلوط شدن

از جیب رفتن-سود یا لذتی را از کف دادن

بد شیر-متقلب-بد جنس

تخته پوست-زیرانداز پوستی

ابزارفروشی(فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی)

راستکی-واقعی

فرض کنیم که

تنگ بودن قافیه-مشکل بودن کار

جدا جدا-یکی یکی-جداگانه

انداختن باد به غبغب(تکبر کردن، قیافه گرفتن)

پُز دادن-خودنمایی بی جا کردن-فیس آمدن

جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد

 

از ریش کسی دست برداشتن(کسی را به حال خود گذاشتن)

خم گرفتن-فنی از کشتی

دسته پل-الک دولک

حساب خرده-اختلاف کوچک-خرده حساب-بدهکاری مختصر

خبر گرفتن-پرسیدن

چار ستون بدن-استخوان بندی-اسکلت بدن

 

از این حرف‌ها(مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد)

خر پول-دارای پول زیاد-تروتمند
چُل کلید-جام درویشان

جوجه خروس-جوان تازه به دوران رسیده

چل پله-آب انباری که دارای چهل پله است

آتشِ تر-شراب-لب معشوق

ابرو پاچه‌بزی(دارای ابروی پهن و پرمو، ابرو قجری)

چس آمدن-در حالت عصبانیت به جای خوش آمدی می گویند چس آمدی

چشم انداز-منظره

پُکیدن-ترکیدن

بگو بخند-خوش مشرب-بذله گو

 
بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده

خواهر خوانده-دوست صمیمی

خاکه-خرده ی هر چیزی

حساب پس دادن-جواب دادن به مسئول-دادن صورت ریز مخارج

چسی درکن-آدم پر مدعا

خودشیرینی-خوش رقصی-خود را صمیمی وانمود کردن

آدم بی‌سر و پا(متضاد آدم درست‌وحسابی)

آینه‌ی بخت(آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد)

خواب از سر کسی پریدن-نگا. پریدن خواب از سر کسی

خوشبختانه-از حُسن اتفاق

دعوت نامه-نامه یا کارتی با درخواست شرکت در یک مجلس یا مراسم-اعلام آمادگی برای پذیرش مهمان در یک کشور دیگر

داغ به دل کسی گذاشتن-کسی را عزادار کردن

بله گرفتن-رضایت عروس را گرفتن

رو دست خوردن-فریب خوردن-خام شدن

تا خرخره زیر قرض بودن-وام بسیار داشتن

ژلاتین-ماده ای لزج و چسبنده که آن را از گلیسیرین و قند و آب و آمونیاک می سازند

جیبی-قابل گنجاندن در جیب-مربوط به جیب

پاتال-سالخورده-پیر

رو به راه شدن-آماده و مهیا شدن

فرسوده و خراب شدن

تر و خشک کردن-رسیدگی کردن-پرستاری کردن

اتصالی کردن-در یک مدار یا سیم‌های برق جریان ناخواسته روی دادن

 

پست خوردن کسی-با کسی رو به رو شدن

دَرَنگ-صدای شکستن چیزی یا زدن سیلی

انگشت کردن(انگشت رساندن)

تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن

زَوال-مست مست-لول

آش همان آش و کاسه همان کاسه-چیزی تغییر نکرده

البرز-بلندقامت-دلیر

تسمه ای-آدم لاغر و باریک ولی نیرومند

خاک پای کسی بودن-ذلیل کسی بودن-مرید کسی بودن

دَم ِ پَر کسی رفتن-نزدیک کسی رفتن-به کسی پناه بردن

بلایی به روز کسی آوردن-به کسی آزار سخت رساندن

دستم به دامنت-به یاری ات سخت نیاز دارم

آتش‌بیار معرکه-فتنه‌انگیز میان دو دشمن

ترس بر داشتن کسی را-از وارد شدن به کاری بیم داشتن

جوراب شلواری-جوراب همراه با شلواری از همان جنس و چسبیده به آن

به رگ غیرت کسی بر خوردن-سخن یا عملی بر کسی ناگوار آمدن

خاک و خُل-گرد و غبار-آشغال

بامبول-حقه-کلک

پایین تنه-از کمر به پایین-قسمت پایین لباس-کنایه از آلت تناسلی

آقبانو(نوعی پارچه‌ی نخی نازک)

زبان ریختن-سر و زبان داشتن-با چرب زبانی و شیرین سخنی کار خود را کردن

الکی(بی‌هوده، بی‌خود، دروغکی)

پشم کسی ریختن-از قدرت و مقام افتادن

انداختن(فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران، درست کردن)

خارج رفتن-بیرون رفتن از خانه-رفتن به خارج از کشور

پوست کنده-رک و بی پرده

پی بردن-دریافتن-آگاه شدن

رَکَبی گفتن-به کسی متلک و حرف درشت گفتن
زبون-حقیر-توسری خور

آتش به جان ( گور) گرفته(ذلیل‌شده، ورپریده)

پدر کسی را در آوردن-کسی را تنبیه کردن-بسیار آزار دادن

حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا

از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن

انداختن(فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران، درست کردن)

زیر بال کسی را گرفتن-به کسی کمک کردن

رو انداختن-تقاضا و خواهش کردن

تو پای کسی پیچیدن-مزاحم کسی شدن

زیر سر کسی بودن-مسئول کاری بودن-در کاری دست داشتن

پشتی کردن-حمایت کردن-یاری کردن

خالی بند-چاخان-دروغ گو
روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن

دست و پنجه نرم کردن-گلاویز شدن-جنگیدن

دله کردن-کسی را به دلگی عادت دادن

پی جور شدن-دنبال نمودن-جستجو کردن
تو حساب بودن-وارد بودن-به مسائل آگاه بودن

از دماغ کسی در آمدن-شادی و نشاطی را با اندوه و رنج تاوان دادن

دیوانه بازی-انجام کارهای ابلهانه و نابخردانه

پاپاسی-مبلغ ناچیز-پشیز

از شوخی گذشته-حالا برسیم به مطالب جدی

اهل نشست-تارک دنیا-گوشه‌نشین

دست نماز-وضو

پاشویه-دیواره ی حوض-آبروی کنار حوض

جبهه-میدان جنگ

دُم کلفت-پول دار-مقتدر

در به در شدن-آواره شدن-بی خانمان شدن-جا و منزل مناسبی نداشتن

 

دست و پا شکسته-ناقص-ناتمام

بالا آوردن-استفراغ کردن

دو قورت و نیمش باقی بودن-با وجود بهره بردن فراوان هنوز ناسپاس بودن

خاله وارَس-آدم فضول

دو لَتی-در دو لنگه ای

پس گذاشتن کسی-از کسی جلو افتادن
جگری-به رنگ جگر
به تخته زدن-در مقام تعریف و چشم نخوردن کسی بکار می برند

از ته دل(از سر صدق و صفا)

جنجال آفریدن-زمینه ای برای هیاهو و آشوب به وجود آوردن

چرک کردن-عفونت کردن زخم

از غورگی مویز شدن(مقدمات کاری را فرانگرفته ادعای استادی کردن)
ابرو فراخی(خوشدلی، گشاده‌رویی)

جای مهر گذاشتن-چیزی را به عمد در جایی گذاشتن تا به آن بهانه دوباره به آن جا آمدن

دامن به کمر زدن-آماده شدن-آستین بالا زدن

آب نکشیده(زشت، بد، نامفهوم)

بستن به ریش کسی-زنی را به مردی انداختن-با فریب کسی را به کاری واداشتن

چوب دو سر نجس-نگا. چوب دو سر طلا
چشم ورقلمبیده-چشم بیرون زده
زهرآب ریختن-ادرار کردن-شاشیدن

آتش‌پا-فرز و چالاک-بی قرار

بنا گذاشتن-قرار گذاشتن

رد پا-جای پا-اثر

چله اش افتادن-آبستن نشدن زن

آل آروادی-زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار

تخم دو زرده-چیز بسیار عزیز و گرامی

آخرین تحویل(قیامت)

خار چشم کسی بودن-مایه ی عذاب کسی بودن

روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

آشیخ روباه(آب‌زیرکاه، مکار)

زیر کاسه نیم کاسه داشتن-مکر و حیله ای در کار داشتن

ارزانی(بخشیدن، دادن)

دم حجله کشتن گربه-زهر چشم گرفتن برای نخستین بار
از تک و تا نینداختن خود-از رو نرفتن-جا نزدن-خود را نباختن

زاله بندی-مرزبندی در کشتزار-کرت بندی

رتوش-دستکاری و آرایش عکس

دَم ِ قیچی-بریده ها و ریزه های پارچه
چارواداری-زشت-وقیح-بی ادبانه

دل فرو ریختن-سخت وحشت کردن-بسیار ترسیدن

تیز بازار-بازار گرم و پر مشتری

خشت به قالب زدن-نگا. خشت انداختن

پدر مرده-یتیم-خطابی به هنگام خشم مانند پدر آمرزیده یا ننه مرده

از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن-با دشمنی که دفع آن نمی‌توان-مدارا کردن

تره بار-میوه ها و سبزی ها

خر و پف-نگا. خرناس

پُف-فوت-ورم-آماس

حالا نه و کی-از دست ندادن فرصت-غنیمت شمردن فرصت

دست دوم-کار کرده-مستعمل

از پاشنه در کردن(پیاده راه درازی را طی کردن)

آهوی شیرافکن(چشم محبوب)

دلچسب-دلپذیر-مقبول

دروغ دون-مطالب نادرست و سراسر دروغ

چوب زیر دم کردن-تحریک کردن

به حرف کشیدن- به حرف آوردن کسی

 

پیش کردن در-بستن در

الف-قاچ خربزه و از این قبیل-بچه‌ی کوچک-سیخ-راست

پا گرد-محل چرخیدن پله ها

 

پا دادن-آماده شدن فرصت و وسایل کار-اتفاق افتادن

آجیل دادن(رشوه دادن، حق و حساب دادن)

بد اخم-عبوس و ترشرو
چله اش افتادن-آبستن نشدن زن
چوغ-چوب

به دست و پا افتادن-به تلاش و تقلای زیاد افتادن

دبه در آوردن-جر زدن-از قول خود سر باز زدن-اظهار پشیمانی کردن پس از عقد قرارداد

خوش پنجه-آن که آلات موسیقی را نیکو می نوازد

زنجیر زدن-زنجیر به پشت خود زدن

پا گرد-محل چرخیدن پله ها
به دق آوردن کسی-تا سر حد بیماری روحی یا مرگ کسی را رنج دادن

آب رفتن(بی‌اعتبار شدن، کوچک شدن)

تخم سگ-نوعی دشنام است مانند پدر سگ
چشم شور-آن که چشم زخم زند

ُک-ت منقار مرغ-تیزی سر چیزی

 

پسکرایه-بخشی از کرایه ی حمل که در مقصد دریافت می شود

از چشم کسی برق پریدن-شدت ضربه‌ای را که به کسی وارد شده است نشان می‌دهد

خرکچی-چارپادار

حرف انداختن-در سخن کسی دویدن

آفتابه خرج لولهنگ کردن(چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن)

اشکال‌تراشی(ایرادگیری، گره در کار اندازی)

زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن

درق دروق-درق درق

خر داغ کردن-ناامید شدن-ناکام شدن

آب به ‌زیر کسی آمدن(سراسیمه شدن)

پیش چشم داشتن-در برابر چشم قرار دادن

دوش فروش-ربا خوار

چاشت-صبحانه-ناشتایی

دل کسی را زدن-سیر شدن از چیزی-بی میل و رغبت شدن نسبت به چیزی یا کسی

خود را سبک کردن-خود را حقیر کردن-دست به کاری پایین تز از شان خود زدن

خط انداختن-خراش به جا گذاشتن

در هچل انداختن-به درد سر انداختن-به مخمصه انداختن

ز ِله-ستوه-عجز

دست و پا توی هم رفتن-بی پول شدن-گرفتاری مالی پیدا کردن

بد گل-زشت-بد ترکیب

حُقه-زرنگ و ناقلا

الو(شعله‌ی آتش، در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم))

ختم شدن-پایان گرفتن

زه زدن-بیرون شدن کمی رطوبت از مخرج-از زیر کار شانه خالی کردن-منصرف شدن

دلپُری-عقده ی دل-خشم و کینه ی انباشته شده

از دندۀ چپ پا شدن-سخت عبوس و کم‌حوصله بودن

پیشانی-بخت و اقبال-طالع

تا خرخره زیر قرض بودن-وام بسیار داشتن

روی پا بند نبودن-آرام و قرار نداشتن

دو لُپه خوردن-با خرص و ولع خوردن-لقمه های بزرگ برداشتن
پلاسیدن-پژمرده شدن-از دست رفتن تازگی و شادابی

خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن

جان کسی را به لب آوردن-سخت آزار دادن-به کسی انتظار دراز دادن

 

پشت کاری را گرفتن-دنبال کردن کاری به قصد به پایان بردن آن

چشم را درویش کردن-جلوی نگاه خود را گرفتن-نگاه نکردن

جانور-کرم شکم و معده

رومیزی-منسوب به میز
چیل-آدم بد بیار

زنده به گور-کسی که در تیره روزی به سر می برد و زندگی اش فرقی با مردن ندارد

چلو خورش-غذایی مرکب از چلو و یک نوع خورش

پس گوچه-کوچه ی کوچکی که به کوچه ی کوچک دیگری پیوسته باشد

چار انگشتی-آدم بی دست و پا-چلفتی

خوردگی-ساییدگی-فرسودگی

این سفر-این بار

زدن بر سر کسی-به کسی ستم روا داشتن-کسی را تحقیر کردن

چشم ِ غربال-سوراخ های غربال

راست راست-آشکار و علنی-بی پروا

اسم درگوشی(نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است)

خاله خاک انداز-همنشین سر و زبان دار

بوی نا-بوی ماندگی

راحت کردن خیال کسی-به کسی اطمینان خاطر دادن

پَس-ناجور-خراب

پیله کردن به کسی-با مزاحمت اصرار و پافشاری کردن به کسی-پاپی کسی شدن

آب خنک خوردن(به زندان افتادن)

دم و دستگاه چیدن-اسباب و آلات چیدن

ترکیدن دل-از چیزی سخت ترسیدن

بد قماش-بد جنس-خبیث

خاله وارَس-آدم فضول

در هم و بر هم-آشفته-پریشان-آمیخته

جنس-کالا-کالای قاچاق-مواد مخدر مانند هرویین-تریاک و مانند آن ها

ترتیب کسی را دادن-کسی را تنبیه کردن-به حساب کسی رسیدن

به درک- به جهنم

دست چپی-از جناح چپ-مخالف حکومت

پر رودگی-پر گویی-پر حرفی

آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفت‌انگیز کردن)
شماره ی نوشته : ١- ۹ / ۷
پریدن خواب از سر کسی-خواب نیامدن-هرچند وقت خواب باشد

حالی به حالی شدن-منقلب شدن حال-غلبه یافتن شهوت

از شوخی گذشته(حالا برسیم به مطالب جدی)
دم ِ دست-آماده-حاضر-در دسترس

نوشته دیگر :
قیمت و خرید غذای انواع ماهی

زیر تبری-کنده ای که هیزم شکن روی آن با تبر هیزم می شکند

دست از سر کچل کسی بر نداشتن-کسی را به حال خود نگذاشتن
بلبل زبانی کردن-شیرین زبانی کردن-حاضر جوابی کردن-پرحرفی کردن

جار-چلچراغ-شمعدان

زدن نفوس بد-گفته ی کسی را به فال بد گرفتن-فال زدن

 

جِر انداختن کسی را-اوقات کسی را تلخ کردن-خشمگین کردن کسی

دوا به خورد کسی دادن-مسموم کردن-به زور به کسی دارو یا مشروب خوراندن

دیر جوش-آن که دیر الفت و دوستی پیدا می کند

این دو کله‌دار-خورشید و ماه

بیخ خِر کسی را چسبیدن-کسی را مقصر شناختن

خوش داشتن-دوست داشتن-علاقه مند بودن

اول چلچلی(تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی))

دست و پا چلفتی-بی عرضه-نالایق-بی دست و پا

خوش برخورد-خوش محضر-خوش معاشرت

زیج نشستن-خانه نشین شدن-انزوا گزیدن-از دوستان بریدن

تیک تیک لرزی-دن به شدت لرزیدن

دو سره بار کردن-از دو جا سود بردن-دو لپی خوردن

چار خیابان زدن موی سر-تراشیدن مو به شکل + که برای تنبیه دانش آموران انجام می گرفت

دار و دیزی-لوازم اندک و ناچیز و ارزان خانه

ته چین-نوعی پلو که در آن گوشت بره یا مرغ پخته را در ته دیگ می گذارند

گذری(دیدار کوتاه، سرپایی)

به محضِ-به مجرد ِ-همان وقت که

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن(از باران به ناودان پناه آوردن)

اوت بودن(بی‌خبر بودن، از مرحله پرت بودن)

به گند کشیدن-جایی یا کاری را خراب کردن-به لجن کشیدن-بی اعتبار کردن

خواهر و مادر گفتن-دشنام خواهر و مادر به کسی دادن

افت کردن-کاهش یافتن-کم شدن

 

تن در دادن-به کاری حاضر شدن-انجام کاری را پذیرفتن

آپارتی(زن بی‌حیا و بدزبان، سلیطه، پاچه‌ورمالیده)

خوابگوشی-سیلی-کشیده

آس و پاس-در نهایت تهیدستی-بینوا-مفلس
زبان مرغی-زبانی ساختگی مانند زبان زرگری

زیاده روی-افراط-اسراف

حلیم روغن-هریسه-غذایی از گوشت و گندم و روغن داغ کرده و شکر

پالان خر دجال-کار پایان ناپذیر

 
رک حرف زدن-بدون پروا و ملاحظه حرف زدن-صریح و روشن سخن گفتن

پلاس-اثاث مختصر منزل

اوت بودن(بی‌خبر بودن، از مرحله پرت بودن)

درس خوان-شاگرد زرنگ و کوشا

چل و چو انداختن-منتشر کردن شایعه

چوبک-خرده های چوب که برای شستن لباس به کار می رود

پوست پیازی-نازک و بی دوام

تو عالم هپروت بودن- تو آسمان ها سیر کردن

جا افتادن-سر جای خود آمدن

چفت و بست-قفل و زنجیر در یا صندوق

جوش خوردن معامله-انجام شدن معامله-منعقد شدن قرارداد

ترکمون زده-نوعی دشنام است. توهینی برای زاییدن یا خراب کاری

چاره-درمان

چند مرده حلاج بودن-چه اندازه جسارت و توانایی داشتن

زیش ریش-تار تار-از هم جدا شده

دم کسی لای تله گیر کردن-دچار سختی شدن-به بلا گرفتار شدن

پا پیچ کسی شدن-با کسی در آویختن-به کسی سماجت کردن

ژست-طرز حرکت و رفتار شخص

باران خوردن-در زیر باران قرار گرفتن و خیس شدن

پا به سال گذاشتن-بزرگ شدن

خش و خش-نگا. خش خش

چهار خانه-شطرنجی-خشت خشتی

بی عرضه-بی لیاقت-بی مصرف

خانه به دوش-بی خانمان-آواره

حساب و کتاب از دست کسی خارج شدن-اداره و نظم امور از دست کسی در رفتن

حال و احوال کردن-سلام و احوال پرسی کردن

در یک جوی نرفتن آب کسی با کسی-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن

پر اشتها-کسی که متمایل به خوردن زیاد است

خون دماغ شدن-خون از بینی جاری شدن

دون پاشیدن-دانه دادن به پرندگان-در باغ سبز نشان دادن-وعده دادن

به گُه کشیدن-بی اعتبار کردن-با توهین خوار و خفیف نمودن

جامه شور-رختشوی

چادر رختخواب-چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند

زیر نافی-هدیه ای که برای بریدن ناف نوزاد به قابله می دهند

بالای منبر رفتن پشت سر کسی-از کسی غیبت کردن-پشت سر کسی بد و بیراه گفتن
بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب
چوب دو سر گُهی-نگا. چوب دو سر طلا

بته مرده-بی اصل و نسب-بی کس و کار

از خاک برداشتن(کسی را نواختن و به جایی رساندن)

به درد خوردن-مفید بودن-به کاری آمدن

بَر و بیابان-دشت و صحرا

چغلی کردن-شکایت کردن

تعریف کردن-به نیکی یاد کردن-ذکر خیر کردن

چقال-مهمل بقال

 

انگشت عسلی به‌دیوار کشیدن-هنگامه بر پا کردن-مردم را متوجه‌ی جایی کردن

بوی شیر از دهان کسی آمدن-نادان و بی تجربه بودن-رشد جسمی و عقلی نداشتن-کودک و خام بودن

حقه به کار زدن-نگا. حقه به کار بردن

باد آورده-مفت و رایگان-آنچه که بدون زحمت بدست آید

آلونک‌نشین(ساکنان حواشی شهرها که در اتاقک‌های آلونک‌وار زندگی می‌کنند)

پاره آجر-شکسته ی آجر

بر انداز کردن-کسی یا چیزی را عمیقا

دنگ دنگ-صدای برخورد دو چیز سخت به هم

دلسوزه-سوختن دل از حسد و مانند آن

دختر خانم-خطابی احترام آمیز برای دختران

اصل‌ کاری-مهم‌ترین چیز یا شخص

بچه بازی-لواط-کارهای کودکانه-ساده انگاشتن کار

آب و رنگ(طراوت و شادابی)

 

تک و تنها-یکه و تنها-به تنهایی

بی پایه-دروغ-پوچ

پَرِ قیچی-پادو-کارگزار-طرفدار پر و پا قرص

 
در پوست کسی رفتن-سخت مزاحم کسی شدن-از کسی بد گفتن

دک و دنده-بالا تنه

رو انداز-لحاف

بازوبند-نواری که به نشانه ی معینی بر بازو می بندند
اَنَک شدن-تحقیر شدن-خجالت کشیدن

پشت میز نشین-کسی که کار اداری دارد-کارمند

دهن-واحد آواز خواندن

در آمدن از زیر بته-خانواده و اصل و نسبی نداشتن

جامه شور-رختشوی

بی دماغ-افسرده-اوقات تلخ-دمق

پولکی بودن-عادت داشتن به گرفتن رشوه-بدون پول کاری را انجام ندادن

تشریک مساعی-با کسی همکاری کردن

بستن کسی به دم خود-همیشه کسی را همراه داشتن

زیر اخیه رفتن-به نفع کسی به کاری تن دادن

ابرو کج کردن(خشم گرفتن)

خسته و مرده-درمانده-وامانده-قدرت از دست داده

تور کردن-زن یا دختری را به دام انداختن

تزریقات-بخش ویژه ی تزریق آمپول

از چشم کسی دیدن-کسی را مسئول چیزی دانستن

ژرسه-نوعی پارچه ی نازک-نیم تنه ی بافته از نخ

جَخت آمدن-دومین عطسه که با آن به کار ادامه می دهند

روان کردن-از بر کردن

باریک شدن-دقت کردن-در بحر چیزی رفتن

چیزی-فاصله ای-راهی-زمانی

خرحمال-کسی که فقط کارهای دشوار می کند

زیر دندان کسی مزه کردن-از چیزی خوش آمدن-خواهان تکرار چیزی بودن
روی خون افتادن زن آبستن-بچه انداختن

حساب خرده-اختلاف کوچک-خرده حساب-بدهکاری مختصر

از آب کره گرفتن(از آب روغن گرفتن)

از کیسه خوردن-از جیب خوردن

خمیازه کشیدن-دهن دره کردن

چلو خورش-غذایی مرکب از چلو و یک نوع خورش

دری وری-سخن بی سر و ته-چرند و پرند

پشت دستی-ضربه ای به عنوان تنبیه به پشت دست بچه

 

خط در میان حرف زدن-آرام آرام و شمرده سخن گفتن

بَده کردن-کسی را بد وانمود کردن-کنفت کردن-از چشم انداختن

آشی بودن زندگی-نامساعد بودن حال و احوال

برای کسی لقمه گرفتن-برای کسی کار پر دردسری تدارک دیدن-کسی را بد معرفی کردن

دستمال کاغذی-قطعات کوچک کاغد که به جای دستمال پارچه ای به کار می برند
 

زیر آرنجی-بالشی که هنگام دراز کشیدن زیر دست و آرنج می گذارند

بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن

روی کسی به زمین افتادن-شرمسار شدن به علت رد شدن تقاضا

چوب بندی-داربست

زبان به چیزی باز کردن-چیزی را بر زبان آوردن

پیش خور-از پیش گرفتن حقوق مقرری

اشکنک سرشکنک داشتن-با خطر همراه بودن

ریقش درآمدن-بیرون زدن مواد درون امعا و احشا

 

تو تاریکی رقصیدن-بدون آگاهی کاری را کردن-بی موقع کاری را کردن

دماغ تیز داشتن-شامه تیز داشتن

پس گوش انداختن-مسامحه کردن-به تاخیر انداختن

اتوکشیده(با سر و وضعی شسته‌ورفته و مرتب)

دست دستی-سرسری-بی هوده-سطحی

آب شدن قند توی دل(لذت بسیار بردن)

دَم ریز-پشت سر هم-پیاپی-متوالی

پر به پر کسی دادن- بال به بال کسی دادن

اگر بمیری هم-به‌هیچوجه-هرگز

بی سکه کردن-بی ارزش کردن-بی اعتبار کردن

تلمبار- تل انبار

روغن زرد-روغن حیوانی

تُف به دهن-حیرت زده

زنندگی-زشتی-نفرت انگیزی

بِبُری-بمیری ! چقدر حرف می زنی !

خرج و برج-خرج و متعلقات آن

ز ِق زدن-نق نق کردن بچه که مقدمه ی فریادهای و گریه های بعدی است

پاشنه بلند-کفش زنانه با پاشنه های بلند

چشم شور-آن که چشم زخم زند

اخ و تف کردن-آب دهان بیرون افکندن

پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن

جوخه-کوچک ترین یگان نظامی شامل هشت نفر

اردک‌پرانی-از عهده‌ی جنگ با کسی برنیامدن

از پا ننشستن(سماجت ورزیدن، از کوشش دست نکشیدن)

در غورگی مویز شدن-هنوز تازه کار بودن ولی ادعای مهارت و استادی کردن

 

چپ بُر-نوعی اره ی دستی

خراشه-تراشه-خرده ی چوب

دنده کشیدن-دنده ی اتوموبیل را پیاپی عوض کردن

بنده زاده-پسر من

خروس قندی-آب نباتی به شکل خروس

چپ و راست کردن-زیر و رو کردن-مشت باران کردن

اهل کوفه-سست پیمان-بی‌وفا و غیرقابل اعتماد

چهار شاخ-آلتی چهار شاخه و دسته دار که با آن خرمن را باد می دهند تا کاه از دانه جدا شود

دست زدن-لمس کردن

دله کاری-پرداختن به کارهای پست و کم درآمد
جاگرم کردن-در جایی ماندن

خاکی-فروتن و متواضع

چله دار-کسی که در روز چهلم مرگ عزیزی عزاداری کند

آغبانو(لقبی برای زنان محتشم و بزرگ)

بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد

افتادگی-پریشانی-احتیاج

دل قرصی دادن-اطمینان خاطر دادن

آلنگ دولنگ-چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند

جاهل پسند-چیزی که جوان

خس و خاش-آشغال-خس و خاشاک

انگشت بر حرف نهادن-ایراد گرفتن-نکته‌گیری کردن-اعتراض کردن

چشم بلبلی-دارای چشم گرد-نوعی لوبیا

دار کشیدن-دار زدن

دهن کسی را آب انداختن-کسی را به طمع انداختن-میل شدید در کسی ایجاد کردن

از پارو بالا رفتن پول-ثروت بسیار داشتن

آپارتی(زن بی‌حیا و بدزبان، سلیطه، پاچه‌ورمالیده)

اُرس و پرس(پرسش و پاسخ)

پوست کندن-سخت تنبیه کردن

استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)

چتری-به شکل نیم دایره-قوسی

ارواح شکمت(ارواح بابات)

رژیم گرفتن-رژیم داشتن

باریک-دقیق-حساس

از قرار(ظاهرن، آن‌طور که پیدا است)

آکله فرنگی(سیفلیس)

 

به درک- به جهنم

بی کله-نترس-شجاع-بی خرد-تهی مغز

آتش کردن (گشودن)(شلیک کردن)

دست به کار نرفتن-حال کار کردن نداشتن-برای کار بی حوصله بودن

پیشمرگ-فدایی-کسی که برای مرگ پیشقدم می شود

چشم نم نمی-کسی که چشمش آب پس نمی دهد

آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)

دل و روده بالا آمدن-به حالت تهوع افتادن

تیپ یکدیگر زدن-با هم دعوا کردن

ابتدا به ساکن(ناگهانی، بی‌مقدمه)

چه مرگته ؟-چه دردی داری ؟

ختم گرفتن-نگا. ختم گذاشتن

پیش کسوتی-قدمت و برتری

راست و حسینی-رو راست-بی شیله پیله

خانه دار-رنی که اداره امور خانه را بر عهده دارد-کدبانو-زنی که شاغل نیست

افتادن دست(از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن)

نخته شدن-تعطیل شدن-بسته شدن-از رونق و اعتبار افتادن

جل و پلاس خود را پهن کردن-در جایی اقامت کردن

چغلی کردن-شکایت کردن

اتیکت(برچسب، آداب و رسوم، قاعده)

تو به تو-گوناگون-لا به لا

دست و پا نمدی-دست و پا پنبه ای

دل دادن و قلوه گرفتن-غرق گفت و گو و راز و نیاز بودن

دو لا شدن-خم شدن-تعظیم کردن

خواب به خواب شدن-خواب از سر پریدن-بدخواب شدن

حسرت به دل ماندن-به آرزوی خود نرسیدن

انسان بودن-شریف و درست بودن

(به زبان کودکان) زخم شدن

 

جَر-پیچ و خم راه

آب دندان خوردن(حسرت خوردن)

بوق زدن-اعلام موافقت کردن

از نان خوردن افتادن(نان کسی آجر شدن)

دست چپ از دست راست ندانستن-هر را از بر تشخیص ندادن

تا فیها خالدون-تا پایان-همه و همه

 

درگذشتن-صرف نظر کردن-مردن

ریسک کردن-به کاری خطرناک دست زدن

دو لُپه خوردن-با خرص و ولع خوردن-لقمه های بزرگ برداشتن

ریشو-دارای ریش بلند

پیشنهاد دادن-طرح کردن چیزی

 
آینه‌ی دست(تیغ و خنجر)
زانویی-زانو

آسمان گرفتن(فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه)

بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب

اخم و تخم-ترش‌رویی-کج‌خلقی

خانه آبادان-عبارتی به عنوان سپاس

دست کم-حداقل

زیر پای کسی نشستن-کسی را از راه به در بردن-فریب دادن

بز بیاری-بد شانسی-بد بیاری

از دندۀ چپ پا شدن(سخت عبوس و کم‌حوصله بودن)

حلال طلبی-نگا. حلال یابی طلبیدن

اهل عمل(کسی که کم‌تر حرف می‌زند و بیش‌تر عمل می‌کند)

پرس و جو کردن-پرسیدن-خبر گرفتن

انگشت بلند کردن(اجازه‌ی سخن خواستن)

 

جریحه دار شدن-زخمی شدن-دل شکسته شدن-رنجیده شدن

ته صدا-صدای خوش ولی کم مایه

به هر دری زدن-جستجوی فراوان کردن-به هر جا و هرکس متوسل شدن

دسته اش را در کردن-تصفیه حساب کردن-جبران کردن کاری

پاپاسی-مبلغ ناچیز-پشیز

از تیپ کسی بودن

 
به درد بخور-مفید-چیز یا کسی که سودمند باشد

پیاز مو-ریشه و بیخ مو

بی سر و پا-پست-فرومایه

آسمان به زمین آمدن(رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن)
تزریقات-بخش ویژه ی تزریق آمپول

آبِ دندان-حریف ساده

پشم علیشاه-درویش بی قدر
 

رگ خواب-نقطه ی ضعف-راه تسلط بر کسی

دست دراز کردن-به حریم و حقوق دیگران تجاوز کردن

دست گرفتن کسی-مسخره کردن-به ریشخند گرفتن

پر نفس-پر چانه-پر حرف-کسی که در دویدن نفسش دیر تنگ شود

به روی خود نیاوردن-اهمیت ندادن-به سکوت برگزار کردن-خود را به آن راه زدن

دنده نهادن-قبول کردن-رغبت کردن

بخرج دادن-نشان دادن-مصرف کردن-جلوه دادن

برادر اندر-برادر ناتنی-نا برادری

ادرار بزرگ-مدفوع

تیز بازار-بازار گرم و پر مشتری

آتش به گور کسی باریدن-پس از مرگ دچار عذاب شدن

ترگل ورگل-خوش سر و وضع-تر و تمیز

دل تو ریختن-مضطرب و وحشت زده شدن بر اثر شنیدن خبر ناگوار

پر زور بودن سمبه-زیاد بودن فشار

ابرو زدن(رضا دادن، اشاره کردن)

ریغ افتادن-اسهال گرفتن-به تر و ور افتادن

خوردن سر کسی-سبب مرگ کسی شدن-کسی را دق مرگ کردن-در نتیجه ی پرحرفی کسی را کلافه کردن

تق و لق-بی رونق-کاسد-بی مشتری

خوش رقصی کردن-چاپلوسی کردن-خود شیرینی کردن

درس خوان-شاگرد زرنگ و کوشا

توی مخ کردن-به خاطر سپردن-از بر کردن

ترتیب کسی را دادن-کسی را تنبیه کردن-به حساب کسی رسیدن

خرد نکردن تره برای کسی-کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن

رنگ و وارنگ-رنگارنگ-به رنگ های گوناگون-از همه نوع

خاله در هم-همیشه نگران-همیشه اخم کرده

 

بنا گذاشتن-قرار گذاشتن

اشهد را گفتن-برای مرگ آماده شدن

آب چشم گرفتن(ترسانیدن، به گریه انداختن)

 

حرف از دهن کسی قاپیدن-سخن کسی را به نام خود قلمداد کردن

آتشخوار-ظالم-حرام‌خوار

پا شدن-از جا برخاستن

چهار دستی-فراوانی

تازه نفس-دارای نیروی مصرف نشده

حرف‌های بی‌ سروته و بی‌ربط زدن

خاک به سری-همبستری زن با شوهر

بند بودن روی پای خود-به خود متکی بودن

جیب کسی را خالی کردن-پول های کسی را ربودن

پاسور زدن-پاسور بازی کردن

دست به دست کردن-تردید کردن-کوتاهی کردن-وقت کشتن

آب نخوردن چشم(امید نداشتن)

آی زرشک(آی زکی)

آرتیست‌بازی(انجام کارهای غیرعادی)
برق از کسی پریدن-سخت ترسیدن-جا خوردن
از جیب خوردن-در آمد نداشتن-از بس‌انداز خرج کردن

از حساب پرت بودن-در اشتباه بودن

جن بو داده-نوعی دشنام است

دهن کسی گرم بودن-خوش سخن و مجلس آرا بودن

 

تشر تو شور کردن-هرت و پورت کردن

از سر باز کردن(دور کردن، رفع مزاحمت کردن)

حهاز-کشتی بزرگ

بیگاری-کار اجباری و بی مزد

دست کسی آمدن-آگاهی پیدا کردن-فهمیدن-بو بردن

چاپ زدن-چاپ کردن-دروغ گفتن

تو سی خودت، من سی خودم-از تو به خیر و از ما به سلامت

ته نشین-رسوب کرده

آب تاختن(پیشاب کردن)

به حق پیوستن-مردن

بید خورده-کهنه و فرسوده

تیپا زدن-با نوک پا ضربه زدن

خاله خُمره-زن کوتاه قد و چاق

 

خنگ خدا-نادان و کودن

از خر شیطان پایین آمدن-از لجاجت دست برداشتن-از تصمیم نادرستی منصرف شدن

تپه گذاشتن-بول کردن

از هفت خوان رستم گذشتن(موانع و مشکلات متعددی را پشت سر گذاشتن)

پول سیاه-سکه ای از نیکل و مس

بی در و پیکر-ولنگ و واز-بی حساب و کتاب-بی نظم و قاعده

تنگ دل کسی نشستن-بسیار نزدیک کسی نشستن-از کسی جدا نشدن

دق کُش کردن-سبب مردن کسی از غم و اندوه شدن

دل قرصی-اطمینان

دست پاک-درستکار

باد زدن-با ایجاد جریان هوا خنکی یا اشتعال پدید آوردن

به زخم خود زدن-دردی را درمان کردن-گوشه ای از گرفتاری خود را سامان دادن

پیه گرگ مالیدن بر کسی-کسی را از چشم دیگران انداختن

پَخ خوردن-تیزی چیزی

جیک و بیک-دو روی قاپ-دوستی صمیمی

رای دادن-نظر دادن به انتخاب چیزی یا کسی

خوش اندام-خوش هیکل-خوش اندازه و برازنده

دست بده داشتن-بخشنده بودن

آلت فعل(وسیله‌ی انجام کار)

بالای چشمت ابروست- به کسی نگفتن که بالای چشمت ابروست

چار دستی-قمار چهار نفری

پای کسی لنگیدن-منحرف بودن-سست عنصر بودن

دلی از عزا درآوردن-پس از مدت ها گرسنگی غذای مفصل خوردن-به خوشی ساعتی را گذراندن

از بن ناخن(ذخیره، بندگی، اطاعت)

دو به هم انداز-فتنه انگیز-سخن چین

ریزه کار-باریک بین-دقیق-زیرک

چرکمُرد-پر چرک و کثیف

زنانه-ویژه ی زنان

چاروادار-کسی که چهار پا را کرایه می دهد-آدم بی اصل و بی تربیت

اجاق‌کور(نازا، بی فرزند)

آب لمبو-چلانده‌شده-فشرده

حلبی آباد-آلونک نشین های خارج از شهر

پارتی بازی-حزب بازی-انجام کار از طریق سفارش و توصیه

چَه چَه-صدای بلبل

جغ جغ-صدای به هم خوردن چند چیز-صدای همهمه

ژله-لرزانک

رقاص خانه-دشنام گونه ای برای برخی جاها-جاهای بی حساب و کتاب و شلوغ و پلوغ

چله بُران-جشن حمام رفتن زن پس از گذشت چهل روز از زاییدن

ریزه خورده-خرده ریزه-وسایل کم بهای خانه

بخرج دادن-نشان دادن-مصرف کردن-جلوه دادن

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن

جوجه فکلی-تازه کار و نا آزموده

چاق شدن قال-گرم شدن دعوا-اوج گرفتن بگو و مگو

دست پاک-درستکار

پا را توی یک کفش کردن-پافشاری کردن روی عقیده ی خود-لج کردن

از زورِ-از شدت-از بسیاری

تیار کردن-آماده کردن

دور تا دور-گرداگرد-اطراف

خیس کردن برنج-در آب ریختن برنج

بار انداختن-توقف و اقامت کردن

دمار از کسی درآوردن-کسی را سخت آزار دادن-کشتن

دردر کردن-چو انداختن-شایع کردن

آب برداشتن(هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن)

دور برد-دارای برد زیاد

ریخت و روز-سر و وضع-شکل و حالت