مرجع مقالات، آموزش و خبرهای خلاقانه و نوآورانه،آموزش ترفندهای کاربردی
کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری مردم ایران قسمت 328

کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری مردم ایران قسمت 328

از دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟(چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟)

خواب آور-مخدر-بی هوش کننده

دست از پا خطا نکردن-هیچ کار اشتباهی نکردن-تکان نخوردن

از نافِ جایی آمدن(کاری را به‌خوبی اهل جایی انجام دادن)

به اسم خود جا زدن-از آن خود وانمودن

رژیم غذایی-دستور خوراک بیمار

چماق-چوبدست-گرز

چاق کردن غلیان-آماده کردن غلیان برای کشیدن

رشوه گرفتن-رشوه خواری

دود-دخانیات-مواد مخدر

چپو شدن-غارت شدن

دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن

زیادی کردن-زاید بودن-غیر لازم بودن

دست پاک-درستکار

تخت پایی-صاف بودن کف پا

 

رب و رسول را یاد کردن-به حد مرگ رسیدن

دَم ریز-پشت سر هم-پیاپی-متوالی
خرابکاری-به هم زدن نظم-ایجاد اختلال-آلودن بستر و لباس-تروریسم

دم به ساعت-هر ساعت-هر لحظه

از بن دندان(از ته دل، با میل و رغبت)

بیخ ریش کسی ماندن-روی دست کسی ماندن

بار گردن کسی گذاشتن-کاری را به زور و اصرار به عهده ی کسی گذاشتن
ادب شدن(فهمیدن، با تنبیه عاقل شدن، تجربه آموختن، آدم شدن)

تردستی-مهارت-شعبده بازی

 

از بر گفتن یا نوشتن-متنی به اتکاء حافظه

چرکوندی-لکه دار کثیف

دراندشت-وسیع-بی سر و ته

چشم کسی راه کشیدن-خیره ماندن به جایی و پلک نزدن

جاگرم کردن-در جایی ماندن

چُغُلی-سخن چینی-غیبت-شکایت

زدن به سیم آخر-آخرین چاره را به کار بردن حتا اگر به ضرر باشد-خود را به لاقیدی زدن و به عاقبت کار نیاندیشیدن

زیر زیرکی-پنهانی-با مکر و حیله

چشم و دل کسی دویدن-حریص بودن

به دهان کسی نگاه کردن-مطیع به گفته ی کسی بودن-حرف کسی را بکار بستن

داد کشیدن-عصبانیت و خشم نشان دادن

پشت میز نشین-کسی که کار اداری دارد-کارمند

پشت گوش انداختن-دیر انجام دادن-اهمیت ندادن-امروز و فردا کردن

زیر پوش-جامه ی زیرین

خفت افتادن-تنگ شدن-در تنگنا افتادن

جوال پنبه آوردن-حرص و طمع زیاد داشتن-میل و علاقه ی فراوان داشتن
دل واپسی-نگرانی-اضطراب
خاله قدومه-نگا. خاله سوسکه

تفنگ دار-جنگنده ی مسلح به تفنگ

خرج دادن-مهمانی دادن در جشن های دینی یا ایام سوگواری

زیرش زدن-زیر چیزی زدن

رد خور-رد شدنی-سزاوار ترک کردن

چوروک-چین و شکن

چوبدار-گله دار-گوسفند دار

پاپی بودن-دنبال کردن-اصرار ورزیدن

انگشت خوردن-افسوس خوردن-پشیمان بودن

ر ِِنگ گرفتن-ضرب گرفتن-آهنگ رقص نواختن

خر چسونه-در مقام تحقیر به شخص خقیر و ناقابل می گویند-نام حشره ای است

خاصه پز-نانوایی که نان خوب می پزد

پرچانگی کردن-پر گویی کردن-وراجی کردن

دختر خانم-خطابی احترام آمیز برای دختران

دست به سر کردن کسی-کسی را به بهانه ای برای انجام کاری بیرون فرستادن-کسی را رد کردن

چلو صاف کن-آبکش

به خشت افتادن-متولد شدن-به دنیا آمدن

از زیر سنگ در آوردن(چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن)

چاق کردن دعوا-دامن زدن به دعوا

زبان باز کردن-توانایی گفتار پیدا کردن

آدم بی‌سر و پا-متضاد آدم درست‌وحسابی

تریت- تلیت

حساب با کسی نداشتن-مدیون کسی نداشتن

از زبان کسی مو در آمدن-کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است

اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن

آجر شدن نان(از بین رفتن درآمد)

تو پوزی-تو دهنی

دوبلاژ-برگردان گفت و گوی فیلم به زبان دیگر

جسته جسته-یواش یواش-کم کم-به تدریج

تعطیلی-روز تعطیل-زمان دست کشیدن از کار

ته تغاری-آخرین فرزند خانواده

درد دل کردن-غم و اندوه خود را با دیگری در میان گذاشتن

پس رفتن-عقب رفتن

پرت از مرحله-دور از اصل موضوع

زاییدن گاو کسی-به دردسر بزرگی گرفتار آمدن

حضرت عباسی-راست و درست

زکی-لفظی که به هنگام باور نکردن و رد کردن حرف طرف گفته می شود

زبان ریزی کردن-زبان ریختن

تخم مرغ کسی زرده نداشتن-حقه باز بودن

آستین تر داشتن(بسیار گریه کردن)

جیب کسی سوراخ بودن-ولخرج بودن-غالبن پولی در جیب نداشتن

دانشگاه-محل آموزش دانش و فلسفه و هنر

 

خوردگی-ساییدگی-فرسودگی

جزغاله-سوخته-زغال شده

جز و ولز-نگا. جز و وز
 

بد سیرت کردن-به دختری تجاوز کردن-بی عصمت کردن

پیزری-پوشالی-بی ارزش و بی مصرف

پایگیر کسی شدن-زیان یا جرمی به کسی افتادن

بشقاب پرنده-سفینه ی بشقاب مانند که از کهکشان آمده است . چیز پرنده ی ناشناس

بُل گرفتن-چیز مفت به چنگ آوردن-از فرصتی استفاده کردن-بهانه ای بدست آوردن

پنزر- پندر

حمله گرفتن-غش کردن

رد دادن-به غفلت کسی یا چیزی را از زیر دست رد کردن-صرف نظر کردن

آبگوشتی(بی‌ارزش، پیش پا افتاده)

اُرس و پرس(پرسش و پاسخ)

بته مرده-بی اصل و نسب-بی کس و کار

خیره-بی شرم-پر رو

جرواجر کردن-پاره پاره کردن

افسار کسی را شل کردن(به کسی آزادی کمی دادن)

چش شده ؟-او را چه شده است ؟

بی خودی-بی دلیل-بی جهت

خوش آب و هوا-معتدل-کنایه از جایی که در آن وسایل خوشی فراهم باشد

تو جلد کسی رفتن-کسی را برای انجام کاری وسوسه کردن

زور چپان کردن-به زور در جایی فرو بردن

خرج برداشتن-پول لازم داشتن

رضا شدن-راضی شدن

از دور دستی برآتش داشتن(آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن)

دستبوس-زیارت-دیدار-شزفیابی

دست ننه ات درد نکند-به تمسخر به کسی که کار نادرست کرده است می گویند

دل گرفتگی-غم-غمگین بودن

زنیکه-زنکه

زیر جامه-زیر شلواری

رگ بسمل کسی خاریدن-در معرض خطر و مرگ قرار گرفتن

خشک شدن قر در کمر-به پایان نرساندن خودنمایی و جلوه گری

دو دستی تقدیم کردن-با رضایت خاطر و احترام دادن

توی هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو زدن بر اثر خشم

در لفافه سخن گفتن-پوشیده و کنایه آمیز سخن گفتن

بی قواره-بد شکل

دُم بریده-زرنگ و ناقلا-بدجنس

در رفتن تلنگ-باد صدادار در کردن-کنایه از ضعیف و ناتوان شدن

حلوا جوزی-آدم ساده دل و سر به راه-پر حوصله و مطیع

جیک جیک-آواز پرندگان-سخنی که فهمیده نمی شود

آسمان (و) ریسمان(حرف‌های بی‌ربط و صد تا یک قاز)

خطایی-نوعیز آجر

زیر سبیل گذاشتن-تحمل کردن-به روی خود نیاوردن

آتش‌پاره-شوخ و شنگ-فرز و چالاک-کرم شبتاب

خشکی-انعطاف ناپذیری-سخت گیری-حالت پوستی که آب و چربی خود را از دست داده است

دبه خایه-مبتلا به فتق بیضه

ته بندی-خوراک کمی که پیش از غذای اصلی می خورند

دَم کردن-ریختن آب جوش روی چای و مانند آن و حرارت دادن آن ها-گذاشتن برنج جوشانده بر روی آتش تا آب آن بخار شود

جناغ-استخوان جلو سینه ی مرغ

دور-بار-دفعه-نوبت

چیله-هیرم-خاشاک

آشنایی دادن(خود را معرفی کردن)

در هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو افتادن-اوقات تلخ شدن

پر کردن کسی-کسی را تحریک کردن

چاپچی-دروغ گو-لاف زن

تف سر بالا-چیزی که مایه ی سرشکستگی و ننگ خود آدم باشد

ادب شدن-فهمیدن-با تنبیه عاقل شدن-تجربه آموختن-آدم شدن
درق دروق-درق درق

رسیدن-مواظبت کردن-مورد لطف قرار دادن

بساز و بفروش-ساختن خانه ی بدون استحکام به قصد فروش

چراغ پا ایستادن-به انتظار ایستادن

خانم باجی-همشیره-خواهر خوانده

دریافت-گرفتن-ادراک

چوب حرفی-چوب کوچکی که به دست کودکان می دادند تا روی سطر های کتاب بگذارد و آن ها را بخواند

تار-از محلی راندن

پی پیش-کسی که نوبت دوم بازی مال او است

خیال کسی تخت بودن-آسوده خیال بودن-کاملن مطمئن بودن

اوا خواهر(مرد زن‌نما، مردی که علائق زنانه دارد)

چغاله بادامی-چغاله بادام فروش

روده درازی-پرحرفی-وراجی

چال افتادن-گود شدن

دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن

به پول رساندن-فروختن

 
خانه گرفتن-نگا. خانه بستن-اجاره کردن خانه

حساب و کتاب-نگا. حساب کتاب

بی بخار بودن-بی عرضه بودن-ناتوان بودن

تار و تنبک-وسایل موسیقی-آلات ضرب و نوازندگی

 

زائو-زنی که زاییده و در بستر است

دیر کردن-تاخیر کردن
دختر سعدی-دختری که بیش تر در بیرون از خانه و کم تر در خانه است

خوش خوشان-اندک اندک-به تدریج-کم کم

خاک پاک-زادگاه

خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود

تیز کردن گوش-دقت کردن برای درست شنیدن سخنی مهم
از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن(کار غیرمنطقی و بی‌نتیجه کردن)
آدم استخوان‌دار(کسی که اراده و پشتکار دارد)

چای صاف کن-وسیله ای نوردار برای صاف کردن چای به هنگام ریختن به استکان یا فنجان

درخت مراد-درختی که به آن به عنوان نذری چیزی می بندند

آب نخوردن چشم(امید نداشتن)

پاکاری-شغل پاکار

دل گُنده-سهل انگار

چاشت یک بنگی-خوردنی کم با پول اندک
بِدو بِدو-با شتاب-سریع

جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن

بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده

رو شدن دست کسی-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

بلا گردان کسی شدن-به جان خریدن بلای کسی

خنده ی نخودی-خنده ی لوس و بی مزه

الف شدن اسب-هر دو پا بلند کردن اسب

 

پیش بُر-کسی که زود کار را پایان می دهد

بز دل-ترسو

بلا گردان-چیزی یا کسی که جلوی آسیب و زیان را می گیرد

بچه انداختن-بچه ی نارس بدنیا آوردن

دست پیش گرفتن-پیشدستی کردن-سبقت گرفتن
حاملگی-آبستنی

در گرفتن-آغاز شدن-گل انداختن و گرم شدن گفت و گو یا منازعه

تَفت دادن-کمی سرخ و برشته کردن-بی روغن حرارت دادن

بر پا شدن-ایجاد شدن

خار چشم کسی بودن-مایه ی عذاب کسی بودن

از جیب رفتن-سود یا لذتی را از کف دادن

آمد داشتن-فرخنده و میمون بودن

خرناس-نگا. خُرخُر

دل کسی را به دست آوردن-کسی را با نیکی و محبت از خود خشنود کردن

بار و بندیل-اسباب و بساطی که کسی با خود می برد

دوز و کلک سوار کردن-توطئه چیدن-مطالبی را خلاف واقع جلوه دادن

حضوری-رو در رو

دست کسی آمدن-آگاهی پیدا کردن-فهمیدن-بو بردن

داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن-کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن

حرف کشیدن از کسی-کسی را به سخن گفتن واداشتن

خواب زده-خواب آلود-خواب گرفته

آدم دو قازی(شخص بی‌سروپای بی‌ارزش)

پیش خودمان بماند-به کسی مگو-نشنیده بگیر

زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن

پالان گذاشتن بر کسی-کسی را خر کردن-فریب دادن

بساط در آوردن-الم شنگه راه انداختن-رسوایی به بار آوردن

جوراب شلواری-جوراب همراه با شلواری از همان جنس و چسبیده به آن

از شیر گرفتن(به دوره‌ی نوزادی پایان دادن)

بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن
اهل بیت(اهل خانه، خانواده)
ابنه‌ای(کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد)

دل و جگر چیزی را بیرون آوردن-چیزی را به هم ریختن-نامرتب و درهم و بر هم کردن

آش و لاش-به‌کلی متلاشی‌شده-له‌ولورده

ارواح بابات-به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود

اهل کوفه(سست پیمان، بی‌وفا و غیرقابل اعتماد)

دُوال بازی کردن-حقه بازی کزدن-فریب به کار بردن
جای کلاه سر آوردن-آن قدر ضعیف کش بودن که که اگر از او کلاه کسی را بخواهند سر او را به درگاه برد

جل و پلاس-اثاثیه ی ناچیز و کم بها

زدن بر طبل بیعاری-خود را به بی دردی زدن

آش پشت پا-آشی که در روز سوم پس از رفتن مسافر بپزند و به فقرا بدهند

تپل مپل-چاق و چله

چتر باز-مهمان ناخوانده به وقت غذا
چوب دو سر گُهی-نگا. چوب دو سر طلا

خر لنگ خود را به منزل رساندن-با وجود سختی کار را به پایان رساندن

جاپایی برای خود باز کردن-خود را به جایی بند کردن

بی خیالش-نگران نباش-اهمیت نده

پس دوزی-دوختن پشت لباس با دست

افقی برگشتن(شهید شدن و روی دست‌ها تشییع شدن)

انگولک کردن-سر به سر گذاشتن-با انگشت به چیزی ور رفتن-انگشت رساندن

دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن

دو لَتی-در دو لنگه ای

پا روی پا بند نشدن-بسیار خوشحال بودن

حُجره-دفتر کار در بازار و تیمچه

چراغ روشن کردن-ارزان کردن جنس

از لجِ(از سر لجاجت، از روی خشم)

چلو چو انداز-شایعه پخش کن
 

پختن کسی-کسی را برای کاری آماده کردن

چاپ زدن-چاپ کردن-دروغ گفتن

دیگجوش-خوراکی مانند آش که در شب های جمعه و عید می پختند

اوضاع کسی را بی‌ریخت کردن(زندگی کسی را آشفته کردن، کاسه کوزه‌ی کسی را به‌هم ریختن)

آتش‌بیار معرکه(فتنه‌انگیز میان دو دشمن)

خدا گرفته-بدبخت شده-به عذاب خدا گرفتار شده

 

پس زدن-کنار زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن

زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن

از بن گوش-کمال بندگی و خدمتکاری

حرف بَری کردن-سخن چینی کردن-خبرچینی کردن

پادگان-سربازخانه

جان به لب رسانیدن-صبر و طاقت کسی را تمام کردن

پنج دری-اتاقی که پنج در دارد

حساب کسی با کرام الکاتبین بودن-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات دهد

خط یازده سوار شدن-پیاده رفتن

ادا در آوردن-مسخرگی کردن-تظاهر کردن-تقلید کردن
چرکمرد شدن-آن قدر چرک که با شستن هم چرک نرود

ته صدا-صدای خوش ولی کم مایه

آش دهن سوزی نبودن-زیاد جالب نبودن-اهمیت زیادی نداشتن

پیاده کردن-انجام دادن-تحقق بخشیدن-از هم باز کردن

دو شاخه-چوب دو شاخه ی درخت که کودکان از آن تیرکمان می سازند-رابط میان وسیله ی برقی و پریز برق

دیگجوش-خوراکی مانند آش که در شب های جمعه و عید می پختند

دوره انداختن-مهمانی ادواری میان عده ای برقرار کردن-کسی را به این سو و آن سو فرستادن

بی می خمار بودن-نخورده مست بودن-برای انجام کاری آمادگی بسیار داشتن

چوچوله باز-زنباره-دوست دار زنان بدکاره

بگیر بگیر-بازداشت افراد بسیار-توقیف گروهی

تحویل گرفتن-به کسی احترام گذاشتن-از کسی پذیرایی کردن

خوش عیار-خوش ذات-خوش جنس

رو شور-سفیداب

تمام کردن-مردن

زبان درآوردن-آغاز سخن گفتن کودک

چل پله-آب انباری که دارای چهل پله است

حمله ور شدن-یورش بردن

دَم گرفتن-همنوایی کردن در خواندن و سرود-کنایه از توافق و پشتیبانی

تاپاله-سرگین خشگ شده ی گاو برای سوختن

خوش قلق-رام-خوش خوی

تفنگ انداختن-تیراندازی با تفنگ

برادر اندر-برادر ناتنی-نا برادری

چرب دست-ماهر-زبر دست

خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است

چیله-هیرم-خاشاک

زاغ گرفتن-مسخره کردن-شیشکی بستن

خط در میان حرف زدن-آرام آرام و شمرده سخن گفتن

خوش لباس-نگا. خوش پوش

آهوی خاور(آفتاب)

درخت مراد-درختی که به آن به عنوان نذری چیزی می بندند

پر گویی-روده درازی-پر چانگی

دخل داشتن-ربط داشتن-مربوط بودن

 

دود دادن سبیل کسی-ادب کردن-تنبیه کردن-شکست دادن

بازداشتگاه-زندان موقت

ار زبان کسی(از قول کسی)

درز گرفته-کوتاه کرده

 

زبان دراز-بی ادب-گستاخ-کسی که با گستاخی خارج از حد خود سخن بگوید

دق مرگ-دق کش
 

رونما-هدیه ای که داماد یا پدر داماد به عروس می دهد-دیدن روی عروس در نخستین بار

خز گیر آوردن-نگا. خر گرفتن کسی

پیه سوز- پی سوز

حشل-خطر

بَده کردن-کسی را بد وانمود کردن-کنفت کردن-از چشم انداختن

جدول کشی-خط کشی و شبکه بندی

چموش-سرکش-یکدنده

زحمت کشیدن-کار کردن

آش آلو کردن-خجالت‌زده کردن-کنفت کردن-سکه‌ی یک پول کردن

پیشمرگ-فدایی-کسی که برای مرگ پیشقدم می شود

پی نوشت-مطلبی که پس از پایان نوشته به آن افزوده می شود

از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن-از دارایی دیگران بخشیدن

حق الزحمه-دستمزد

بد بیاری-بد شانسی-ناسازگاری بخت-چپلی

از چیزی گلی چیدن(از چیزی بهره بردن)

آل آروادی-زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار

تخم چشم-مردمک چشم

دو دستی تقدیم کردن-با رضایت خاطر و احترام دادن

ریختن مو-سخت وحشت کردن

حمال باشی-به تخقیر به آدم ناشی و بی عرضه می گویند

روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

خاج کشیدن-صلیب کشیدن

از این شاخ به آن شاخ پریدن-دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن

اُریب(کجکی، یک بر، یک ور)

درآمد-مقدمه ی سخن و نوشته یا قطعه ی از موسیقی

 

چشم انداختن-نگاه کردن

زرت و زبیل-آت و آشغال-خرده ریزهای کم ارزش

حشل-خطر

زنگ-زمان آموزش درس یا فاصله ی میان دو درس در مدرسه

زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن

دست به دست گشتن-هر از گاهی نزد کسی بودن-از دستی به دست دیگری رفتن

تو زرد از آب درآمدن-بی ارزشی یا فساد چیزی آشکار شدن

چارخانه-شطرنجی

چار راه-محل تقاطع دو راه

چاک و بست نداشتن دهان-دهان لغ بودن-رازدار نبودن

بازیگر-هنرپیشه ی سینما و تئاتر

ادرار کوچک(شاش)

ابنه‌ای(کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد)

خر کریم را نعل کردن-رشوه دادن-راضی کردن

زابرا-از خواب پریده-بد خواب-عصبی

پلک روی هم نگذاشتن-حتا لحظه ای نخوابیدن

خون کسی در نیامدن-بی نهایت خشمگین بودن

دَلِگی-هیزی-چشم چرانی

 

جرینگ-صدای سکه های پول

از کسی رودست خوردن(از کسی فریب خوردن)

دلچرکی-ناخوشایندی-اکراه

دست نگاه داشتن-توقف کردن در انجام کار-معطل شدن و منتظر ماندن

بازم تو-نسبت به دیگران تو بهتر بودی

پا افتادن-اتفاق افتادن-پیش آمدن

بالا انداختن-نوشیدن مشروبات الکلی

پدر کسی پیش چشمش آمدن-رنج و آزار بسیار دیدن

آواز کوچه‌باغی-آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است

آماده‌باش(حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر)

تک و دو-دوندگی-درماندگی

خشک زدن-مات و مبهوت ماندن

بد قواره-بد ریخت-بد ترکیب

اوضاع کسی را بی‌ریخت کردن(زندگی کسی را آشفته کردن، کاسه کوزه‌ی کسی را به‌هم ریختن)

زبان گیره-وسیله ای که پزشک با آن زبان بیمار را هنگام معاینه گرفته و نگاه می دارد

تو عالم هپروت بودن- تو آسمان ها سیر کردن

خود را خوردن-رنج بردن

ریق رحمت را سر کشیدن-ریغ رحمت را سر کشیدن

باغ وحش-جایی برای نگهداری انواع حیوانات غیر اهلی

جزوه کش-کسی که در مجالس ترحیم جزوه های قرآن را پخش می کند

 

دسته اش را در کردن-تصفیه حساب کردن-جبران کردن کاری

اهل حال-دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی

ریشه کردن-قوام یافتن-جایگیر شدن-مستحکم شدن وضع
آش پشت پا-آشی که در روز سوم پس از رفتن مسافر بپزند و به فقرا بدهند

چشم و ابرو نازک کردن-ناز و افاده کردن

پشت چشم کسی باز ماندن-انگار نه انگار-برای کسی فرقی نداشتن

خاله خرسه-دوست نادان

نوشته دیگر :
تفاوت گردبر چوب و آهن در چیست؟
خجالتی-کم رو-پرحیا

پرنده پر نزدن در جایی-جایی دور افتاده و خلوت بودن

آب نخوردن(درنگ نکردن)

به هم زدن حال-موجب بالا آوردن شدن

زبان بسته-برای تحقیر به آدم های بی عرضه یا کم آزار گفته می شود

دَم نقد-آماده-حاضر

حق کسی بودن-سزاوار و مستحق چیزی بودن

جوش آمدن-به خشم آمدن-کج خلقی سخت کردن
حال و بار-وضع زندگی

در لفافه سخن گفتن-پوشیده و کنایه آمیز سخن گفتن

آدم ثانی(حضرت نوح)

خراب کردن دختر-دختری را منحرف کردن

اسکلت‌بندی(طرح‌ریزی، زیرسازی)

روی دایره ریختن-روی داریه ریختن

زار بودن کار کسی-پیچیده و دشوار بودن کار کسی

تخت پایی-صاف بودن کف پا

دو برجی-کبوتری که در یک جا بند نمی شود

جلز-نگا. جز

رُب کسی را کشیدن-کسی را به کار سخت واداشتن

دم خروس از آستین کسی پیدا بودن-آشکار بودن نشانه ی کار خلاف

 

تو تاریکی رقصیدن-بدون آگاهی کاری را کردن-بی موقع کاری را کردن

دلبخواه-به اختیار-بدون رعایت رسم و قانون

تخته بند شدن-زمین گیر شدن-ناتوان از حرکت اعضای بدن شدن

خال خالی-خالدار-دارای خال های بسیار

خُرخُر-آواز نفس شخص خوابیده

پرس و جو کردن-پرسیدن-خبر گرفتن

حال و احوال-وضعیت-کیفیت

چیزیش شدن-رازی در دل داشتن-حال غیر عادی داشتن

خلاف-جرم

پشت اندر پشت-نسل اندر نسل

تو هفت آسمان یک ستاره نداشتن-در نهایت فقر و تنگدستی بودن
بی سیرت-بی آبرو

خورد کردن-ریز ریز کردن-له کردن

حرف خود را به کرسی نشاندن-نظر خور را به کسی قبولاندن یا تحمیل کردن

خبرچینی کردن-سخن چینی کردن-خبر از جایی به جایی بردن-جاسوسی کردن

تیز کردن گوش-دقت کردن برای درست شنیدن سخنی مهم

بچه باز-مردی که به پسربچگان تمایل جنسی دارد

راست و ریس کردن-آماده کردن-به ظاهر درست کردن

تریاک مال-کسی که تریاک را برای فروش لوله می کند

استخوان در گلو داشتن-رنج و سختی کشیدن

رنگ و رو رفته-کهنه-فرسوده-کارکرده

خان خانی-پر هرج و مرج-ملوک الطوایفی

پی نوشت-مطلبی که پس از پایان نوشته به آن افزوده می شود

دری وری-سخن بی سر و ته-چرند و پرند
اسم شب(کلمه‌ی رمز برای عبور به هنگام شب)

چُرت-خواب کوتاه

دست دست کردن-تردید داشتن-وقت کشتن-وقت را هدر دادن

پا بَد-بد قدم

آسمان را سِیر کردن(سخت خوشنود بودن، لذت بسیار بردن)

بیرون روش-اسهال-شکم روش

به پای کسی زحمت کشیدن-برای کسی زحمت کشیدن

زوزه کشیدن-آواز برآوردن

تپه تپه-چیزهایی که بی نظم کنار هم انباشته باشند

دررفتگی-حالت در رفته-از بند بیرون آمدن استخوان

دخیل بستن-بستن پارچه ای به ضریح یا سقاخانه به نیت برآمدن حاجتی
اگر و مگر کردن(شرط و بهانه آوردن)

تریت- تلیت

دولت منزل-دولت سرا

 

پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده

اخم و تخم-ترش‌رویی-کج‌خلقی

روغن زرد-روغن حیوانی

حُقه-زرنگ و ناقلا

دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم

آماده‌باش-حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر

دام پزشک-پزشک حیوانات

 

اوضاع کسی را بی‌ریخت کردن(زندگی کسی را آشفته کردن، کاسه کوزه‌ی کسی را به‌هم ریختن)

 

پیش پا افتاده-کم ارزش-حقیر-معلوم-آشکار

پر و بال-امکان-فرصت

جیب کسی سوراخ بودن-ولخرج بودن-غالبن پولی در جیب نداشتن

چنته-خورجین چرمی-فکر-سینه

الف به خاک کشیدن(خجالت کشیدن)

زبان را گاز گرفتن-از گفتن سخنی پشیمان شدن

زیر چاقی-مهارت

بند زدن-به یکدیگر وصل کردن-به هم چسباندن

از کاسه درآمده(بیرون‌زده، ورقلمبیده)

آفتابه‌آب‌کن-پست ترین نوکر

خاله سوسکه-دختران خردسالی که ادای زنان بزرگسال را درمی آورند

جار زدن-سر و صدا راه انداختن-همه را با خبر کردن-رازی را بر ملا کردن-فریاد کشیدن

تیشه به ریشه ی کسی یا چیزی زدن-قصد نابودی کسی را داشتن

تنه زدن-با تنه به کسی ضربه زدن

جا زدن-چیزی بدلی را به جای اصلی قالب کردن-خود را به جای دیگری معرفی کردن

رَطب و یا بس گفتن-سخنان درست و نادرست گفتن-آسمان و ریسمان به هم بافتن

از نافِ جایی آمدن-کاری را به‌خوبی اهل جایی انجام دادن

آبِ سیاه(نیمه کوری)

زیر چیزی زاییدن-از سنگینی کاری از پا درآمدن و کار را به پایان نرساندن

الف به خاک کشیدن(خجالت کشیدن)

زوار در رفتن-بند و بست چیزی خراب شدن-از شدن خستگی یا پیری از کار افتادن

پِر پِر-در زبان کودکان : صدای پریدن پرنده

استخوان‌بندی-درست کردن انگاره و طرح

 

خر شدن-عقل خود را باختن-فریب خوردن

جفتک زدن-نگا. جفتک انداختن

 

حرف نشنو-خیره سر و یکدنده

اَنَک شدن-تحقیر شدن-خجالت کشیدن

چاق کردن-سر حال آوردن-درمان کردن

حاشا کردن-نگا. حاشا زدن

جان به سر شدن-بی قرار شدن-سخت نگران شدن

دست روی دست گذاشتن-وقت گذراندن-به کاری دست نزدن

دل کسی گرفتن-غمگین شدن-متاثر شدن

از آب کره گرفتن-از آب روغن گرفتن

چس گره زدن-نهایت خست به خرج دادن

دم دما-نزدیک-حدود-حوالی

پیل پیلی رفتن- پیلی پیلی خوردن

دریدگی-وقاحت-بی شرمی-پر رویی

خرج در رفته-خالص-ارزش پس از کسر مخارج لازم
انگشت در سوراخ مار کردن(دانسته خود را هلاک کردن)
پیش بودن-جلو بودن-برتری داشتن

جهنم-کلامی که آن را به هنگام بی اهمیت دانستن چیزی می گویند

بلا به دور-بلاها دور باد

 

داد و بی داد-جار و جنجال-هیاهو

آخر‌دست (سر)(بالاخره، سرانجام)

جان به لب رسانیدن-صبر و طاقت کسی را تمام کردن

آلکلی-معتاد به الکل

ای والله گفتن(به برتری کسی بر خود اقرار کردن)

به آب چسیدن-از بین رفتن-نابود شدن-نتیجه نگرفتن
خر در چمن-آوای ناهنجار-هرج و مرج
چوب حراج چیزی را زدن-در برابر تاراج و غارت قرار دادن

روغن مالی-روغن زدن به دستگاه

چاپ زدن-چاپ کردن-دروغ گفتن

دو قورت و نیمش باقی بودن-با وجود بهره بردن فراوان هنوز ناسپاس بودن

دانه دانه شدن-دانه ها از یکدیگر جدا شدن

آب از سر گذشتن(کار از چاره و تدبیر گذشتن)

اگر بمیری هم(به‌هیچوجه، هرگز)

دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

راه انداختن کار کسی-وسیله ی تسهیل انجام شدن کار کسی را فراهم کردن-رو به راه کردن کار کسی

خاکروبه ای-سپور-آشغالی

جوخه-کوچک ترین یگان نظامی شامل هشت نفر

به عمل آوردن-به اجرا در آوردن-برای استفاده آماده کردن

پشت میز نشین-کسی که کار اداری دارد-کارمند

بریز و بپاش-دم و دستگاه-خرج بسیار

دیزی دِهناری-آدم بی ظرفیت و کم طاقت

حُباب-سرپوشی که بر چیزی بگذارند

دیگ بار گذاشتن-گذاشتن دیگ غذا بر اجاق

بازده-محصولی که انسان یا ماشین در مدتی معین تولید می کند

پنبه از گوش در آوردن-از غفلت در آمدن-هوشیار شدن

ازرق(چشم زاغ)

تسمه از کدوی کسی بیرون کشیدن-پاپیچ نشدن-دست برداشتن

پاشنه ی خانه ی کسی را در آوردن-کسی را با خواستن چیزی به ستوه آوردن

دیر دم-آن چه که دیر دم می کشد

تخت قاپو کردن-چادر نشینان را در جایی ساکن کردن

دید زدن-چشم چرانی کردن-دور و بر را نگاهی انداختن

آفتاب روی پشت بام جمع کردن-کاملا تنگدست بودن

ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است

بگیر بگیر-بازداشت افراد بسیار-توقیف گروهی

 
تخت پایی-صاف بودن کف پا

زده دار-دارای لکه یا خراش و آسیب

اهل عمل-کسی که کم‌تر حرف می‌زند و بیش‌تر عمل می‌کند

استخوان‌بزرگ(شخص دارای اصل و نسب)

زبان بازی-چرب زبانی-لفاظی-چاپلوسی

چیز دار-ثروتمند
دلسرد-ناامید-مایوس
افسارگسیخته-سرکش
دست گرفتن کسی-مسخره کردن-به ریشخند گرفتن

خودکرده-کاری که بدون مشورت شده باشد

خدانگهداری کردن-خداحافظی کردن

به درک واصل شدن-به درک رفتن-برای با نفرت خبر مرگ کسی را دادن بکار می رود

آبی از کسی گرم نشدن-بهره‌ای از کسی نبردن

حبه کردن-دانه دانه کردن

جشن گرفتن-سور بر پا کردن

خش خشه-نوعی اسباب بازی کودکان که به هنگام تکان خوردن صدای خش و خش از آن می آید

آمدکار(شگون، فال نیک، خجستگی)

خوش وعده-آن که به وعده اش وفا می کند

پا منبری کردن-دنبال حرف کسی را گرفتن-درباره ی سخن کسی توضیح دادن

بشور و بپوش-جامه ای که پس از شسته شدن نیازمند اتو شدن نیست

بد سابقه-بد پیشینه-دارای گذشته ی بد

ازرق شامی(اخمو، ترشرو)

 

جیغ-فریاد-صدای نازک و بلند

توپ ِ توپ-ثروتمند-بی نیاز

آب خنک خوردن-به زندان افتادن
آب و رنگ-طراوت و شادابی
تا کش به کشمش می خوره-هنوز چیزی نشده-سر کوچک ترین بهانه

امان کسی را بریدن-کسی را درمانده و بیچاره کردن

پای پس-عوض-تلافی

بیرون زدن-ناگهان از جایی بیرون رفتن

آدم بی‌خود-بی‌شخصیت و بی‌معنی

تیز بازار-بازار گرم و پر مشتری

پَک و پوزه-ریخت و قیافه-شکل ظاهر
حساب کسی پاک بودن-کار کسی خراب و زار بودن

خاله بی بی-نوعی آش

دوختن چشم-زل زدن-با دقت چیزی را نگاه کردن

ای والله گفتن-به برتری کسی بر خود اقرار کردن

چشم ورقلمبیده-چشم بیرون زده

بخیه به آبدوغ زدن-کار بی هوده کردن

از زورِ(از شدت، از بسیاری)

خراب-از کار افتاده-دارای اختلال-فاسد-منحرف اخلاقی

انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)

خیک باد-باد کرده-شکم آورده-آبستن

اختر شمردن(شب‌بیداری)

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

پیش بها-بیعانه

خوش رو-زیبا-خندان

چیز دار-ثروتمند

اما توی کار آوردن(شک و تردید درست کردن، اشکال‌تراشی کردن)

حوصله ی سر خاراندن نداشتن-گرفتاری و کار زیاد داشتن

ترشیده-غذایی که فاسد و ترش شده است-دختر خانه مانده و شوهر نکرده

پس انداختن-جمع کردن پول-بچه به دنیا آوردن-به عقب انداختن

آسمان به ابرو پوشیدن(پنهان ساختن امر آشکار)

تل و بل-جا به جا کردن-بالا و پایین کردن

روغن از ریگ کشیدن-کاری محال انجام دادن

پشتی کردن-حمایت کردن-یاری کردن

بدن نما-جامه ای که بدن از پشت آن دیده شود-آیینه ای که تمام بدن را نشان دهد

چاووش-کسی که به هنگام رفتن زایر به زیارت اشعار مناسب می خواند

آخرین تیر ترکش-آخرین تدبیر

چار طاق باز گذاشتن-کاملن باز گذاشتن

آب دندان خوردن(حسرت خوردن)

چنگ انداختن-چنگ زدن

 

از تو به‌خیر و از ما به‌سلامت-ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست

پِخ پِخ کردن-سر بریدن در زبان کودکان

چلو خورش-غذایی مرکب از چلو و یک نوع خورش

چرند-حرف پوچ و بی معنی

پاچه لیز شدن-از راه پیمایی خسته شدن

تخت و تبار-خوب و رو به راه

بی حال-فاقد نیروی لازم-بی حوصله-خسته

اینجانب-تعبیر گوینده یا نویسنده از خود

جیز-اسم صوت در زبان کودکان به معنی سوختن

از گردۀ کسی کار کشیدن-کسی را به سود خود بی‌رحمانه به کار واداشتن

دنگ دنگ-صدای برخورد دو چیز سخت به هم

خودکار-دستگاهی که نیازی به مراقبت انسان ندارد

خاطره-یادگار

به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن

پیزر به پالان کسی گذاشتن-با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن-هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

پا به پا شدن-تردید داشتن

پل خر بگیری-محل آزمایش-جایی که گریز از آن ممکن نباشد

از جیب خوردن-در آمد نداشتن-از بس‌انداز خرج کردن

چاق کردن غلیان-آماده کردن غلیان برای کشیدن

بازرس-مامور بررسی و کنترل

اجابت کردن معده-قضای حاجت

بادکنک-کیسه ی نازک لاستیکی که آن را باد کنند و برای بازی به کودکان می دهند

پابوس-زیارت

دوری-ظرف غذاخوری پهن

پیش تختی-پله مانندی برای رفتن به روی تخت مرتفع

دل فرو ریختن-سخت وحشت کردن-بسیار ترسیدن

از خجالت کسی در آمدن(محبت کسی را جبران کردن)

دود-دخانیات-مواد مخدر

تپیدن-به زور و با پر رویی وارد جایی شدن

جِر زن-کسی که در بازی یا کاری دبه در می آورد

پار-فرسوده و اوراق-مجروح

خبردار-اصطلاح نظامی برای آماده کردن سربازان برای انجام فرمان

بُراق-خشمگین-عصبانی

پا به راه-سر به راه-آدم اهل و درست و حسابی

حقه زدن-فریب دادن

زیر شال کسی قرص شدن-شکم کسی سیر بودن

افسار پاره کردن(سرپیچی کردن، یاغی شدن)

دست پیش را گرفتن-خود را محق وانمود کردن
جان کسی به نانش بسته بودن-بسیار خسیس بودن که حاضر باشد جان بدهد نان ندهد
آب از آب تکان نخوردن-رخ ندادن جنجال و هیاهو-آرام ماندن اوضاع

خرده کاری-کار جزیی

پیت پیت کردن-پچ پچ کردن-نجوا کردن

ایراد بنی‌اسرائیلی(بهانه‎های بی‌خود و بی‌جهت)

رو آب انداختن-فاش کردن-آشکار کردن

جود بازی درآوردن-ننه من غریبم بازی درآوردن-از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن

 
ابرو فراخی-خوشدلی-گشاده‌رویی

آوار شدن سر کسی-بی‌خبر نزد کسی در آمدن

دل و دماغ-دل و حوصله

ته گرفتن-سوختن غذا

بی وقت-نابهنگام-بی موقع

تقلا-دست و پا زدن-کوشش زیاد
راست و حسینی-رو راست-بی شیله پیله

تته پته-لکنت زبان

 

تب خال-جوشی که از شدت تب دور لب پدید آید

 

بای بسم الله-اول کاری-آغاز چیزی

زنده بیوه-زنی که شوهرش بدون آن که او را طلاق داده باشد-او را ترک کرده است

تخم چیزی را برانداختن-ریشه کن ساختن

راه انداختن-به حرکت انداختن-به کار کردن واداشتن

خوش باور-آن که هر گفته ای را راست می پندارد

داداشی-برادر در زبان کودکان

چوب بندی-داربست

چرخ و فلک-وسیله ای دایره شکل برای بازی با جایگاه هایی آویخته که هر یک یا چند تن بریکی از آن ها می نشیند و آن دایره بر گرد خویش می چرخد

چارده معصوم-پیامبر اسلام و دخترش فاطمه و امام علی و یازده امام دیگر شیعیان

پیچیدن نسخه-آماده کردن داروی نسخه ی دکتر در داروخانه

حساب ماست بندان یزد-حساب ساختگی

بچه گولزنک-غیر واقعی-بی ارزش

دری وری-سخن بی سر و ته-چرند و پرند

افتادن بچه-سقط شدن جنین

ای والله گفتن(به برتری کسی بر خود اقرار کردن)

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن-ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن

دیر رس-میوه ای که دیر می رسد

جوشانده-دارویی که آن را در آب می جوشانند و عصاره ی آن را به بیمار می دهند

زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است

رو رفتن-بر زمین افتادن اسب از جلو و بر زانو ها

پرند-حرف بی هوده

آلت دست کسی شدن-مورد سوء استفاده قرار گرفتن

دَم کردن-ریختن آب جوش روی چای و مانند آن و حرارت دادن آن ها-گذاشتن برنج جوشانده بر روی آتش تا آب آن بخار شود

بغل پر کن-دختر یا زن چاق
ژست-طرز حرکت و رفتار شخص
 

دَلِگی-هیزی-چشم چرانی

زبان باز کردن-توانایی گفتار پیدا کردن

به توپ بستن-باران گلوله ی توپ بر جایی ریختن

خرچنگ قورباغه-کج و معوج-درهم و برهم

دلداری دادن-تسلی دادن

جیک زدن-اعتراض کردن-صدا در آوردن

اُریب(کجکی، یک بر، یک ور)

رفتگر-سپور-آشغالی

پیر هافهافو-سخت پیر-پبری که دندان هایش ریخته است

در آمدن از زیر بته-خانواده و اصل و نسبی نداشتن

بوی شیر از دهان کسی آمدن-نادان و بی تجربه بودن-رشد جسمی و عقلی نداشتن-کودک و خام بودن

چله ی تابستان-گرمای سخت

پلاس شدن-مدت زیادی در جایی ماندن-جایی را پاتوق خود کردن

پشت گوش انداختن-دیر انجام دادن-اهمیت ندادن-امروز و فردا کردن

روزه ی کله گنجشکی-روزه ای که بچه ها تا نیمه های روز می گیرند

از عزا در آوردن-به دوره‌ی عزاداری پایان دادن

بد خواب شدن-بی خواب شدن-خواب آسوده نکردن
پافنگ-نهادن ته تفنگ در کنار در حالت خبردار ایستادن

چاله میدانی-صفت آدم های بی ادب و بی فرهنگ

آلاف و الوف-مال و ثروت-جاه و مقام

جوش زدن-عصبانی شدن-داد و فریاد بیجا زدن

تخمش را ملخ خورده-نایاب است

رو-وقاحت-دل و جرات-پوشش

اروای ننه‌ات-ارواح بابات

چسی درکن-آدم پر مدعا

پازلفی-سر خط-بخشی از موی سر که از شقیقه ها به پایین صورت می روید

اصحاب منقل(اهل گفت‌وگو و سخن)

زین کردن گربه ی کسی-کسی را به زحمت انداختن-کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن

از گردۀ کسی کار کشیدن(کسی را به سود خود بی‌رحمانه به کار واداشتن)

حساب کهنه-نگا. حساب سوخته

انگشت بر حرف نهادن-ایراد گرفتن-نکته‌گیری کردن-اعتراض کردن

انگشت‌کوچکه‌ی کسی نشدن-بسیار فرودست تر از کسی بودن-اصلن با کسی قابل مقایسه نبودن

دست به دهن-کسی که به اندازه ی مخارجش درآمد روزانه دارد-آدم کم درآمد و تهی دست

پشمالو-دارای موهای بسیار

چرکمرد شدن-آن قدر چرک که با شستن هم چرک نرود

 

خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز

ذُق ذُق کردن-تیر کشیدن زخم-سوزش داشتن اندام دارای درد

پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

پای کسی لنگیدن-منحرف بودن-سست عنصر بودن

 
پای چیزی را خوردن-تاوان کاری را پس دادن

تخته گاز-با سرعت تمام راندن اتومبیل

دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت

دوشیدن-به ناحق و فریب از کسی پولی گرفتن

ریز بینی-نکته سنجی-دقت

دامنی-پارچه ای که با آن دامن می دوزند

پس گوچه-کوچه ی کوچکی که به کوچه ی کوچک دیگری پیوسته باشد

چه کشکی چه پشمی !-در هنگام انکار گفته می شود

چله داشتن-عزادار بودن در روز چهلم مرگ عزیزی

برای کسی آش پختن که یک وجب روغن داشته باشد-زمینه ی تنبیه و گوشمالی برای کسی آماده کردن

خوش بیار-آن که کار و روزگار بر وفق مرادش می گذرد-خوش شانس

آب‌کور(کسی که سودش به دیگران نمی رسد)

بد معامله-آن که در معامله ناراستی کند

 

پشت سر هم-پیاپی متوالی

پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن
رشته برشته-حرف های بی هوده و بی معنی

باد توی گلو انداختن- باد به غبغب انداختن

 

ادا اصول(ادا اطوار)

خم شدن-دولا شدن

ته کشیدن-تمام شدن-به آخر رسیدن
جوش جوانی-جوشی که بر صورت یا کمر جوان ها می زند-جوش غرور
دلسرد کردن-ناامید کردن

رضا قورتکی-بی حساب و کتاب-بی اساس

بچه افتادن-سقط شدن جنین

اتر خان رشتی-آدم پرافاده

 

دو کرپا-چمباتمه

روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن

چرند اندر چرند-پرت و پلا

زرد کردن-بسیار ترسیدن-از ترس وادادن-کاری را خراب کردن

بر افتادن-از کار بر کنار شدن-بی اعتبار شدن
داغ چیزی به دل کسی ماندن-آرزوی چیزی را داشتن و به آن نرسیدن

جوی خون راه انداختن-کشتار بسیار کردن

دس دس کردن-دست زدن-طول دادن-وقت گذراندن

بکُش-تا سر حد مرگ-بیش از حد توانایی
بالا آمدن گندکاری-برملا شدن افتضاح پنهان شده
جن بو داده-نوعی دشنام است
چشم غره رفتن-نگاه خشم آلود کردن

آل آروادی-زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار

از کیسه شدن(هدر شدن، ضرر کردن)