مرجع مقالات، آموزش و خبرهای خلاقانه و نوآورانه،آموزش ترفندهای کاربردی
کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری ایرانی قسمت 151

کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری ایرانی قسمت 151

زیادی حرف زدن-سخنان خارج از موضوع یا بیرون از صلاحیت گفتن-وراجی کردن

جان کُرد کردن-سخت گیری کردن-مقاومت کردن

ز ِله کردن-به تنگ آوردن-به ستوه آوردن-عاجز کردن

 
بد زبان- بد دهن

دود و دم داشتن-بساط چای و قلیان یا تریاک گستردن

ریشو-دارای ریش بلند

 

چوب بندی-داربست

پیزر-پوشال های نازکی که برای نشکستن ظروف شیشه ای میان آن ها می گذارند

آش شله‌قلمکار-بی‌نظم و قاعده

جواب دوپهلو-جواب نامشخص و مبهم

دلخوری-گله-شکایت-اوقات تلخی

رو نشان دادن-چهره نمایاندن

آشنا روشنا(دوست آشنا)

حلوا خور-مرده خور-کسی که همیشه برای خوردن به مجالس ترحیم می رود

از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن

 

حسینقلی خانی-با هرج و مرج-بی قانون

پاشنه ترکیده-بی سر و پا-آدم پست

خالی بند-چاخان-دروغ گو

دُهُل دریده-بی شرم-ناپارسا

بد گوشت-آدم نچسب-دیر پیوند-کسی که زخمش دیر بهبود یابد

تپیدن-به زور و با پر رویی وارد جایی شدن

دق-غصه و ناراحتی-نوعی بیماری روحی که بیمار را رنجور می کند و از بین می برد

پا را از گلیم خود فراتر گذاشتن-از حد خود گذشتن

دست کسی را پس زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن کسی

انگار نه انگار-موضوع را نادیده بگیر!-گویی وجود نداشت

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن-تمایل شدید داشتن-به طمع افتادن

حساب ماست بندان یزد-حساب ساختگی

جوخه ی اعدام-جوخه ای که محکوم به اعدام را تیرباران می کند

دست بر قضا-از قضا-به طور غیر منتظره-ناگهان

تا-توانایی

دبه در پای شتر انداختن-در میان مردم فتنه انگیزی کردن

پَک و پهلو-سینه و چپ و راست آن

 

آشنایی دادن(خود را معرفی کردن)

 

بچگی کردن-بیخردانه

برادر خواندگی-ایجاد برادری با دیگری-دوستی بسیار نزدیک و صمیمی

خرج در رفته-خالص-ارزش پس از کسر مخارج لازم

آب‌زیرکاه(حیله گر، فتنه انگیز، دو رو)

پته بستن-سد بستن در جوی های شیب دار

از تو به‌خیر و از ما به‌سلامت-ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست

زیپ دهن را کشیدن-حرف نزدن-دهان را بستن

تق سرما شکستن- تک سرما شکستن

جوجه فکلی-تازه کار و نا آزموده

دل فرو ریختن-سخت وحشت کردن-بسیار ترسیدن

در نتیجه-سرانجام-عاقبت

از پارو بالا رفتن پول(ثروت بسیار داشتن)

جوز علی-نامی با تحقیر برای صدا زدن کسی

از خود بودن-خودی بودن-محرم بودن
دیگ به سر-لو لو
ده کوره-ده یا شهر کوچک عقب افتاده و بدون امکانات
پا روی خِر کسی گذاشتن-تنگ گرفتن بر کسی
پیاله زدن-می نوشیدن

جوخه-کوچک ترین یگان نظامی شامل هشت نفر

دست دراز کردن-به حریم و حقوق دیگران تجاوز کردن

تعارف شاه عبدالعظیمی-تعارف زبانی و غیرجدی

پخش و پلا-پراکنده-تار و مار

تا خوردن-کج شدن-خم شدن-انحنا برداشتن

به گرد کسی نرسیدن-بسیار عقب بودن از کسی-فاصله ی بسیار با کسی داشتن

پاشویه کردن-شستن پای بیمار با آب گرم نمکدار برای پایین آورد تب

 

بزن بزن-زد و خورد شدید-کتک کاری

الف شدن اسب(هر دو پا بلند کردن اسب)

از خر افتادن-نابود شدن-مردن

پیاز مو-ریشه و بیخ مو

آه در بساط نداشتن-سخت بی‌چیز بودن-بیچاره و بینوا بودن

از چاله در آمدن و به چاه افتادن(از باران به ناودان پناه بردن)

ازخودراضی(متکبر، خود پسند)
تازه کردن گلو-چیزی نوشیدن و سرحال آمدن

درد دل-غم و اندوه درونی

دست نماز-وضو

زبان ریختن-سر و زبان داشتن-با چرب زبانی و شیرین سخنی کار خود را کردن

تک پا-زمان کوتاه-در فرصتی بسیار اندک

آش دهن سوزی نبودن-زیاد جالب نبودن-اهمیت زیادی نداشتن

تو دماغی-صدایی که بخشی از آن از بینی برآید

دیم کار-کشاورزی که کشت خود را دیم زراعت می کند

از دست برآمدن-ممکن و شدنی بودن-از عهده بر آمدن

جواب دوپهلو-جواب نامشخص و مبهم

پَخ خوردن-تیزی چیزی

آویزان کسی شدن(طفیلی کسی شدن)

به دردسر افتادن-با مشکلی روبرو شدن-به مخمصه ای گرفتار شدن

چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز

زیر کاسه نیم کاسه بودن-در کاری رازی پنهان بودن-مکر و حیله ای در کار بودن

آدم مقوایی(بی‌اراده، کسی که هیچ‌کاری نمی‌کند)

جوش جوانی-جوشی که بر صورت یا کمر جوان ها می زند-جوش غرور

آمد کردن-رخ‌دادن واقعه‌ای خجسته

خریت-نادانی-حماقت

چین-یک بار درو-بک بار چیدن

 

داد و بی داد-جار و جنجال-هیاهو

خدا را بنده نبودن-بی نهایت عصبانی بودن-کفران کردن

آسمان گرفتن-فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه

اُمُل(عقب‌افتاده، قدیمی)

پاشنه ی خانه ی کسی را در آوردن-کسی را با خواستن چیزی به ستوه آوردن

جوش زدن دل-نگران و مضطرب بودن-در دلهره به سر بردن

از خاک برداشتن(کسی را نواختن و به جایی رساندن)

خالو-دایی-کلمه برای خطاب در جنوب ایران

خاک تو سری کردن-نزدیکی کردن زن با شوهر

انداختن باد به غبغب-تکبر کردن-قیافه گرفتن

ته ریش-ریش اندک

زهره آب شدن-سخت وحشت کردن-از وحشت به حال مرگ افتادن

از خشت افتادن(بدنیا آمدن)

از شیر گرفتن(به دوره‌ی نوزادی پایان دادن)

ریش پروفسوری-ریشی که فقط روی چانه یلند شده است

دل دل کردن-تردید داشتن-دو دل بودن
چه غلط ها !-چه فضولی ها !
چار انگشتی-آدم بی دست و پا-چلفتی

پیش کسوتی-قدمت و برتری

چندش آور-تکان دهنده-دل به هم زن

جرز-شکاف میان دو بخش دیوار-ستون-بلند بی مصرف

حسابی-معقول-مورد اعتنا-کاملن

ترقه فرنگی-بچه ی شرور

از صدقۀ سرِ(از عنایت و لطفِ)

زیر تبری-کنده ای که هیزم شکن روی آن با تبر هیزم می شکند

اهل بخیه-وارد در کار-اهل فن

پیاله فروشی-میخانه

استخوان ترکاندن-رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ

تور انداختن کسی-گیر آوردن کسی علیرغم میل او

چارک-یک چهارم

زمین ماندن-معطل و معوق ماندن-باقی ماندن و انجام نگرفتن کاری

جوجه خوردن-مرفه بودن-در ناز و نعمت زیستن

جِر-اوقات تلخی-لج

شعله‌ی آتش

حلال-زن یا شوهر

پشت و روی یک سکه-دو چیز به ظاهر متفاوت ولی در واقع مانند هم

دهل کسی را زدن-کسی را از کار برکنار کردن

بالش نرم زیر سر کسی گذاشتن-به کسی وعده های شیرین دادن

چپری آمدن-زود آمدن

چهاردیواری اختیاری-هر کس در میان چهار دیوار خانه اش آزاد است
جا رختی-چوب رختی-چیزی که رخت را به آن می آویزند

چرخ ریسی-پنبه رشتن با چرخ ریسندگی

تق و توق-سر و صدای کار یا حرکت

بُز آوردن-بد آوردن-بد شانسی آوردن

بالا تنه-از کمر به بالای بدن

البرز(بلندقامت، دلیر)

آه از نهاد کسی برآمدن-نهایت تاسف به کسی دست دادن
زبان تلخی-درشت گویی-گفتار خشن

به کیشی آمدن و به خیشی رفتن-بی اعتبار و بی ثبات بودن

زر اومدی قرمه سبزی-سخنی توهین آمیز برای کسی که به قهر می رود یا تهدید به رفتن می کند

 

آب و رنگ-طراوت و شادابی

حتم داشتن یق-ین داشتن

خروس خوان-هنگام سحر

دُم کسی را توی بشقاب گذاشتن-به طنز کسی را محترم شمردن

تک و تا-جنب و جوش

 

زه زدن-بیرون شدن کمی رطوبت از مخرج-از زیر کار شانه خالی کردن-منصرف شدن

از خود بودن-خودی بودن-محرم بودن

تخم سگ-نوعی دشنام است مانند پدر سگ

بیرون روش-اسهال-شکم روش

تیغ کش-چاقوکش حرفه ای-لات و جاهل

بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن

چِک کشیدن-حواله کردن با بانک به وسیله ی چک

چس مال کردن-لباس یا ظزفی را سرسری و با بی دقتی شستن

چاچول-حقه باز-شارلاتان

ازرق شامی-اخمو-ترشرو

پا در هوا-بی اساس-بی اصل-غیر قطعی

جان به سر شدن-بی قرار شدن-سخت نگران شدن

چوچوله باز-زنباره-دوست دار زنان بدکاره

زهره آب شدن-سخت وحشت کردن-از وحشت به حال مرگ افتادن

حساب کتاب-رسیدن به محاسبات-نظم و قانون

آفتابه خرج لحیم-بیشتر بودن هزینه‌ی تعمیر چیزی از بهای نو آن

چشته خور کردن کسی-کسی را از لطف خود بهره مند کردن

دست انداختن-ریشخند کردن-مسخره کردن

چای قندپهلو-نگا. چای دیشلمه

پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن

بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن

چرکمرد شدن-آن قدر چرک که با شستن هم چرک نرود

بی شوخی-جدا-بدون شوخی

چله نشستن-بیرون نیامدن از خانه-خانه نشین شدن

دو لا پهنا-پارچه ای که عرض آن دو برابر عرض پارچه های معمولی است

خشتک پاره کردن-قیامت به پا کردن-داد و بی داد کردن-رسوا کردن-شدت عمل نشان دادن

رج بستن-به ردیف کردن-دسته کردن

تق و پوق-سر و صدا-بگیر و ببند

خرپا کوب-کسی که کارش ساختن خرپا است

خرحمالی کردن-کار کردن بی اجر و مزد

پیه چیزی را به تن مالیدن-خود را برای چیزی آماده کردن

رو شدن دست کسی-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

آشنایی دادن(خود را معرفی کردن)

 

بخاری از کسی بلند نشدن-به حال دیگری سودی نداشتن-توانایی و برش نداشتن

آمدن(آغاز به کاری کردن)

تخم شر-مردم آزار- شرور

پوشالی-بی ارزش- بی مصرف

پر زور بودن سمبه-زیاد بودن فشار

دست-بار-دفعه-مرتبه-واحد وسایل گوناگون

دو برجی-کبوتری که در یک جا بند نمی شود

اُمُل-عقب‌افتاده-قدیمی

پَتَه-کاغذ مقوایی-مهره ی فلزی به جای پول-ژتون

زغنبود-کوفت-زهرمار-خفه شو!

در پسی ماندن-عقب ماندن-موفق نشدن

تکان خوردن-ناگهان ترسیدن-جاخوردن-از جا حرکت کردن
زالو انداختن-کرم زالو به تن بیمار انداختن تا خون فاسد را بمکد

آدم(نوکر، امردی که بچه‌بازان نزد خود نگاه می‌دارند و مخارجش را می‌پردازند)

خورند-لایق-درخور-به اندازه ی-طرفیت

دو قلو-دو بچه ی همزاد

اسب چوبین(تابوت)

جای مهر گذاشتن-چیزی را به عمد در جایی گذاشتن تا به آن بهانه دوباره به آن جا آمدن

چیز دار-ثروتمند

پیش زدن-جلو زدن-سبقت گرفتن

پشت به کوه اُحد بودن-پشت گرمی داشتن

ترتیب کسی را دادن-کسی را تنبیه کردن-به حساب کسی رسیدن

چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند

تیز بزی-فورن-بی درنگ

با سلام و صلوات-با تجلیل و بزرگداشت-با رعایت کامل آداب و رسوم

تو آسمان ها سیر کردن-در خیال و تصور بودن-در عالم هپروت بودن

ذکر مصیبت-بیان درد-یادآوری رنج های خاندان محمد و به ویژه حسین

خال به خال-خال خال

اله و بله-چنین و چنان
زیر و زبر گذاشتن-حرکت گذاشتن برای حروف-اِعراب

دل و روده ی چیزی را در آوردن-اجزای درون چیزی را به هم زدن و بیرون ریختن

رمل انداختن-پیش گویی کردن-فال برآوردن

آفتابی شدن-پیدا و آشکار شدن-بیرون زدن آب قنات

آن روی کسی بالا آمدن(خشمگین شدن)

خوشبختانه-از حُسن اتفاق

زیر آب کسی را زدن-با اسباب چینی و توطئه سبب خلع مقام کسی شدن

افتادن توی پوست کسی-کسی را وسوسه کرد

روکش-پوشش یا ورقه ای که روی چیزی می کشند

ابرو کج کردن-خشم گرفتن

خوش خوشک-یواش یواش-آهسته آهسته

تند تیز-شتابان-خشمناک-ستیزه جو

رد پا-جای پا-اثر

حیوونی-نگا. حیوانکی

رویخی-فرنی-نوعی دسر که از نشاسته و شکر درست می کنند

تو بمیری-سوگندی در مقام تهدید

خُردینه-بچه ی خردسال

ریش شدن-ریش ریش شدن

دست به یکی کردن-همدست شدن-متحد شدن

چله نشینی-خانه نشینی

پر آب و تاب-به تفصیل-با اوصاف بسیار

به هوس چیزی افتادن-مایل به چیزی شدن-به یاد چیزی افتادن و آن را خواستن

جوش آوردن-نگا. جوش آمدن

چوب را از پهنا پرتاب کردن-ناشیانه عمل کردن

بای دادن-رشوه دادن-باج دادن

 

پشت خاک انداز-بسیار کم-به اندازه ی پشت خاک انداز

خون جگر-رنج بسیار-غم فراوان

حسرت به دل-آن که دیری است آرزوی چیزی را دارد

انگشت بر چشم نهادن-پذیرفتن-مسلم دانستن

خوشی زیر دل کسی زدن-به بخت خود پشت کردن-موقعیت خوب را با ندانم کاری از دست دادن

در آستین داشتن-حاضر و آماده داشتن

پیسی سر کسی در آوردن-با کسی نهایت بدرفتاری را کردن

آشنایی به روشنایی انداختن(پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن)

به ته دیگ خوردن کفگیر-بی چیز شدن-تمام شدن سرمایه
پیاله فروشی-میخانه

بنا گذاشتن-قرار گذاشتن

زپرتو-ضعیف-بی دوام

روغن زرد-روغن حیوانی

خیز-ورم-آماس

تشر زدن-سرزنش کردن با فریاد-توپیدن

زنگ دندان ماندن-زمان درازی گرسنه ماندن

پا روی هم انداختن-بی خیال بودن-بی توجه بودن

از کاسه درآمده-بیرون‌زده-ورقلمبیده

چلاندن-فشار دادن برای آب گرفتن

انگشت خوردن(افسوس خوردن، پشیمان بودن)

تعطیل بردار-تعطیل شدنی

در کردن-شلیک کردن-خالی کردن

دهن تر کردن-اندکی نوشیدن-لو دادن

 
از سر نو(دوباره)

خرج برداشتن-پول لازم داشتن

چتوَل-یک چهارم

جوراب شلواری-جوراب همراه با شلواری از همان جنس و چسبیده به آن
 

زیر چیزی زاییدن-از سنگینی کاری از پا درآمدن و کار را به پایان نرساندن

آب نکشیده-زشت-بد-نامفهوم

خیس کرده-تر کرده-در آب قرار داده

دق مرده-گرفتار شده به بیماری دق-غمگین

پیراهن عثمان کردن-بهانه قرار دادن

ذکر مصیبت-بیان درد-یادآوری رنج های خاندان محمد و به ویژه حسین

روده گشاد کردن-سکسکه کردن

دویدن توی حرف کسی-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

آبشان از یک جوی نرفتن-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن

الواتی کردن-عیاشی و هرزگی کردن

دست بردار نبودن-پافشاری کردن-رها نکردن

بدون معطلی-بی درنگ-فورا

بالا غیرتا-از راه جوانمردی و گذشت

باری به هر جهت کردن-در انجام کاری تعلل و تردید کردن

زبان نفهم-کودن-بی شعور
پشتک-پرش از پشت

زیر کاسه نیم کاسه بودن-در کاری رازی پنهان بودن-مکر و حیله ای در کار بودن

آب از سر گذشتن-کار از چاره و تدبیر گذشتن

پوست پلنگ پوشیدن-سخت به دشمنی برخاستن

بساز-آدم سازگار-صبور

 
خاک پاک-زادگاه

دست را بند کردن-به کاری مشغول کردن

چشم نازک کردن-ناز و افاده کردن

خورش دل ضعفه داشتن-هیچ گونه خوردنی نداشتن

ُک-ت منقار مرغ-تیزی سر چیزی

پینه زدن-وصله کردن

چرب و چیلی-پر چربی-پر روغن

آسمان سوراخ شدن(رویداد بزرگ پیش آمدن)

 

آن سفر-آن بار-آن دفعه

خدا نگهدار-خدا حافظ

رو دادن-گستاخ کردن-جسارت دادن

دست دوم-کار کرده-مستعمل

زیش ریش-تار تار-از هم جدا شده

پاکاری-شغل پاکار

خارشک-مردم آزار-سادیست

بلند کردن-دزدیدن-بیدارکردن از خواب-تور کردن

حرف دهن خود را نفهمیدن-مزخرف گفتن-حرف بی ربط زدن

چار دست و پا رفتن-راه افتادن کودکان که تازه به راه افتاده اند

حُجره-دفتر کار در بازار و تیمچه

 

دو جین-دوازده تا

به دردسر افتادن-با مشکلی روبرو شدن-به مخمصه ای گرفتار شدن

پا در رکاب-حاضر و آماده

حساب خرده-اختلاف کوچک-خرده حساب-بدهکاری مختصر

بد قماش-بد جنس-خبیث

روی کسی به زمین افتادن-شرمسار شدن به علت رد شدن تقاضا

چنگک شدن-چنگ شدن

درخت مراد-درختی که به آن به عنوان نذری چیزی می بندند

دور-بار-دفعه-نوبت

برخورد کردن به رگ غیرت کسی-ناگوار آمدن حرفی یا کاری-گران آمدن-احساس اهانت کردن

آقا بالاسر-امر و نهی کننده و مراقب

تیر کردن-نشان کردن

چربیدن-برتر بودن-پیش بودن

پخته کردن کار-مقدمات کاری را فراهم کردن

خط کشیدن دور چیزی-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی

جدول کشی-خط کشی و شبکه بندی

اشکنک سرشکنک داشتن-با خطر همراه بودن

دهن کسی را آب انداختن-کسی را به طمع انداختن-میل شدید در کسی ایجاد کردن

 

دو شکمه-آن که در بازی به جای دو نفر بازی می کند

پینکی رفتن-چرت زدن

پیش کرایه-کرایه ای که در مبدا پرداخت می شود

آینه‌ی دست-تیغ و خنجر

تور انداختن کسی-گیر آوردن کسی علیرغم میل او

دُم توی تاقچه گذاشتن-خود را گرفتن-لوس و ننر شدن

جنجال-هیاهو-داد و فریاد-غوغا

خرکچی-چارپادار

اگر بمیری هم(به‌هیچوجه، هرگز)

رنگ گذاشتن و رنگ برداشتن-رنگ به رنگ شدن

آل آروادی(زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار)

زیر اخیه گذاشتن-کسی را به کاری که سودش به دیگری می رسد گماشتن-زیر فشار گذاشتن

بی اختیار-بدون اراده و تصمیم

تو خالی-دروغین-غیر واقعی-بی عرضه-دارای ظاهر غلط اندار

رو آوردن-مراجعه کردن-دست به دامن شدن-پناه جستن

چرب زبان-خوش سخن-چاپلوس

خوشاب-میوه ی پخته در آب و شکر-کمپوت

حیوانکی-کلمه ای در مقام تاسف خوردن به حال کسی

ریزه خورده-خرده ریزه-وسایل کم بهای خانه

جنسی-آن چه که به سکس مربوط باشد

ابوطیاره(اتوموبیل کهنه و فرسوده)

بار انداختن-توقف و اقامت کردن
درمالی-مالیدن آتش روی حقه ی وافور برای کشیدن بقایای تریاک
بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن

آفتابِ پس دیوار-شامگاه

آجر شدن نان(از بین رفتن درآمد)

درقی-صدای افتادن چیزی بر زمین یا کوفتن چیزی به چیزی

ریش تپه-پر ریش-دارای ریش انبوه

چار طاق باز گذاشتن-کاملن باز گذاشتن

باک کسی نبودن-اهمیتی ندادن-اعتنایی نداشتن

بار کسی کردن-دشنام دادن-بد و بیراه گفتن- کلفت بار کسی کردن

دان پاشیدن-دانه ریختن-به قصد گرفتار کردن کسی به او امتیازات دادن

خرده بورژوا-مالک ابزار تولید ولی ناگزیر به کار برای دیگران

این و آن را دیدن-برای انجام کاری از همه کمک گرفتن

دلادل-پُر-نهایت بزرگی-شکم زن آبستن

 

جیز-اسم صوت در زبان کودکان به معنی سوختن

خایه دار-با جرات-شجاع

از رو رفتن-خجالت کشیدن-از میدان به‌در رفتن

چشم و دل کسی دویدن-حریص بودن

چرک گرفتن-کثیف شدن-پاک کردن چرک

دراز نوشتن-مطلب را طول دادن-طومار نوشتن

آبشان از یک جوی نرفتن(همداستان شدنشان ممکن نبودن، با هم نساختن)

آسمان غرمبه-صدای رعد-تندر

زیر دماغ کسی سبز شدن-ناگهان در برابر کسی حاضر شدن

توپ-پرشده-کامل-بی نیاز

دفتر یادداشت-دفتر ثبت رئوس مطالب که جنبه ی یادآوری دارد

پیشنهاد-طرح

پا انداختن-واسطه گری کردن-کارچاق کردن به ویژه در امور غیر اخلاقی
جِر آمدن-اوقات تلخ شدن-زیر مقررات بازی زدن

با معرفت-لوطی و جوانمرد-دارای قوه ی تشخیص خوب از بد

نوشته دیگر :
برنامه ویژه مدرسه (بوم) چیست؟
خدانگهداری کردن-خداحافظی کردن

دمدمی مزاج-دمدمی

 

خال اُغلی-پسر خاله-رفیق نزدیک

ذوق کردن-خوش حال شدن-شاد شدن

آمیزقلمدون-میرزا‌بنویس-کاتب

امن و امان-بدون بیم و هراس

جبهه-میدان جنگ

چپ بُر-نوعی اره ی دستی

چم کسی را گرفتن-دل کسی را به دست آوردن

ادرار بزرگ-مدفوع

جِر زن-کسی که در بازی یا کاری دبه در می آورد

اهل عمل-کسی که کم‌تر حرف می‌زند و بیش‌تر عمل می‌کند
دَمَر-دراز کشیده روی سینه و شکم

بازداشت-توقیف موقت-موقتا زندانی کردن

خاص و خرجی-ممتاز و معمولی

داداشی-برادر در زبان کودکان

با کسی بحث و مجادله کردن

آن سرش ناپیدا بودن-برای نشان دادن حد کمال و مبالغه به‌کار می‌رود

ریش و پشمی به هم زدن-بالغ شدن-صاحب ریش و پشم شدن

بمیرم-قربان بروم

بد جنس-بد ذات-بد نهاد-فرومایه

پشت و رو کردن-برگرداندن جامه به صورتی که رو پشت و پشت رو شود

آجر شدن نان(از بین رفتن درآمد)

زدن زیر آواز-بی مقدمه به خواندن پرداختن

توپ بستن به مال-حیف و میل کردن مال-ولخرجی کردن

 

ژاندارم-مامور انتظامی عضو ژاندارمری

پس بودن-عقب افتادن از دیگران

تک خال-به ترین در میان هم ردیف های خود

دَمب چیزی را چسبیدن-کاری را پی گیری کزدن و ادامه دادن

چنار امام زاده صالح-متلک بد

چیز خور کردن-خوراندن سم یا موادی که رمالان و دعانویسان تجویز می کردند

حواله ی سر خرمن-وعده به آینده ی نامعلوم

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی-برای کسی نقشه کشیدن-از کسی بد گفتن

خیر باشد-پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند

آبکی-بی‌ارزش-از روی بی‌علاقگی

اُرد(درخواست، سفارش، دستور)

برخورد کردن به رگ غیرت کسی-ناگوار آمدن حرفی یا کاری-گران آمدن-احساس اهانت کردن

در آوردن تقلید-ادای کسی را در آوردن-مسخره کردن

بست نشستن-پناه بردن به بست برای در امان ماندن از تعرض

از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن-کار غیرمنطقی و بی‌نتیجه کردن

ابرو کج کردن-خشم گرفتن

دور و بر-اطراف-پیرامون

تِک تِک-صدای کارکردن ساعت
چهل منار-تخت جمشید

خرکار-پرکار

دل فرو ریختن-سخت وحشت کردن-بسیار ترسیدن
 

پس خور-آن که بازمانده ی غذای دیگران را می خورد

زیر شلواری-زیر جامه
چل و چو-خبر دروغ-شایعه
بالای چشمت ابروست- به کسی نگفتن که بالای چشمت ابروست
پیر هافهافو-سخت پیر-پبری که دندان هایش ریخته است

از جنب و جوش افتادن-آرام گرفتن-شور و هیجان خود را از دست دادن

آشنا روشنا(دوست آشنا)

بی خیال بودن-اهمیت ندادن-نگران نبودن

دم خروس در دست داشتن-بهانه داشتن

آفتاب برِ دیوار آمدن-به پایان آمدن عمر

پول چایی-انعام-بخشش

پی نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر خود باز کردن

 
تو دهن کسی زدن-با سخنی درشت به کسی پاسخ دادن

چشم غره رفتن-نگاه خشم آلود کردن

دنیا دست کیست؟-پرسش از کسی که کاملن بی خیال و بی غم زندگی می کند

خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن

دهان گیره-غذای اندکی که میان دو غذای اصلی می خورند

داغ کسی به دل کسی ماندن-عزادار شدن کسی به دلیل مرگ عزیزی

آفتابه گرفتن-آفتابه برداشتن

بی خیال بودن-اهمیت ندادن-نگران نبودن

دو پولی-کالای بی ارزش

بِر و بِر نگاه کردن-خیره نگریستن

دستمالی-دست مالیدن

د ِ-پس-آخر

توالت کردن-آرایش کردن

جگرک-نگا. جغور بغور

در تاریکی رقصیدن-در غیبت کسی رجز خواندن و ادعای بی خود کردن

دو دلی-تردید-بی تصمیمی

زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی

دروغ دسته نقاشی-دروغ گنده-دروغ شاخدار

اوضاع کسی را بی‌ریخت کردن-زندگی کسی را آشفته کردن-کاسه کوزه‌ی کسی را به‌هم ریختن

 
خون گرفته ی کسی بودن-در برابر کسی مسئول بودن
پس گوش انداختن-مسامحه کردن-به تاخیر انداختن

در هم بودن-پریشان بودن-پکر بودن-نگران بودن

تو لاک خود رفتن-با کسی کاری نداشتن-توی عالم خود بودن

خلاص-تمام شد-مُرد

خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن

دررفت-خرج و هزینه-مقابل درآمد

بوق سگ-بسیار دیر وقت

پا را توی یک کفش کردن-پافشاری کردن روی عقیده ی خود-لج کردن

آب و گاوشان یکی بودن(شریک و همدست بودن)

جَستن چشم-پریدن پلک چشم
دیم کاری-کشاورزی دیم

جر و بحث-مجادله ی شدید گفتاری

پنجه-انگشتان پنجگانه ی دست

چار-کوتاه شده ی عدد چهار-مترادف چشم

از هول هلیم توی دیگ افتادن-از حرص و طمع زیاد به جای سود زیان دیدن

ترکه-آدم باریک و بلند

تخم دو زرده-چیز بسیار عزیز و گرامی

دنده کج-کج خلق-یکدنده

ده کوره-ده یا شهر کوچک عقب افتاده و بدون امکانات

دویدن توی حرف کسی-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

پا به رکاب-آماده ی رفتن

ته گرفتن-سوختن غذا

ابرو نازک کردن-ابرو تنگ کردن

زیر سر کسی بودن-مسئول کاری بودن-در کاری دست داشتن

پیشانی-بخت و اقبال-طالع

بدهکار نبودن گوش کسی-سخنان را شنیدن و به آن اعتنا نکردن

انگار نه انگار(موضوع را نادیده بگیر!، گویی وجود نداشت)

به خشت افتادن-متولد شدن-به دنیا آمدن

جزوه دان-آن چه که دفترچه و کتابچه را در آن می گذارند

گذری(دیدار کوتاه، سرپایی)

حاضر و غایب کردن-خواندن نام افراد برای تعیین حاضران و غایبان
چُر-ادرار

از آب درآمدن(نتیجه دادن، تربیت شدن، روشن شدن حقیقت)

چوچوله باز-زنباره-دوست دار زنان بدکاره

جان به لب رسانیدن-صبر و طاقت کسی را تمام کردن

جفنگیات-سخنان یاوه

دیوانه ی کسی بودن-عاشق بی قرار کسی بودن

پَرِ قیچی-پادو-کارگزار-طرفدار پر و پا قرص

خودنویس-قلمی که جوهرش را با خود دارد

آل آروادی-زن سخت بی‌حیا و بد‌رفتار

ردیف کردن-جور کردن-آماده کردن

بد تا کردن-بد رفتار کردن-بد معامله کردن

چوروک افتادن-چین پیداکردن چیزی

آمد نیامد داشتن(روی دادن واقعه‌ای که احتمال فرخنده و نحس‌بودن هر دو در آن هست)

خفگی-حالت فشردگی گلو و تنگی نفس

پیچ گوشتی-وسیله ای که با آن پیچ را باز و بسته می کنند

چار سر-حرف مفت-متلک

جیر جیر-سر و صدا-فریاد بی هوده-آواز گنجشک و برخی حشرات

خوش خوراک-نگا. خوش خور

آدم بی‌معنی-آدم بی‌خود

تحویل سال-سال گردش-لحظه ی وارد شدن به سال نو

اُزگل-بی‌سروپا-کم شعور و بی‌شخصیت

دزد و حیز-نادرست و مکار

جفتک زن-لگد زن

چلو خورش-غذایی مرکب از چلو و یک نوع خورش

خرابی کردن-نگا. خرابی بالا آوردن

خنگ-نادان-ابله-کودن

چشم، کرایه خواستن-کار کودکی که هر چه ببیند بخواهد

 

تخم مرغ کسی زرده نداشتن-حقه باز بودن

حکیم باشی را دراز کردن-مجازات کردن بی گناه

آش شله‌قلمکار(بی‌نظم و قاعده)

دبش-گس-دارای مزه ی ترش و گزنده

برج ریق-برج نامیمون و نامبارک

روغنی-آلوده به روغن

چرچری کردن-خوردن و عیش کردن

بی ریشه-بدون اصالت-نا اهل-نا نجیب

به زخم خود زدن-دردی را درمان کردن-گوشه ای از گرفتاری خود را سامان دادن

رنگ کردن کسی-گول زدن-فریب دادن کسی

چراغ پیه سوز-چراغی فتیله ای که سوخت آن از پیه بود

آب اندام-زیبا تن و خوش‌رو

چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

اتصالی کردن(در یک مدار یا سیم‌های برق جریان ناخواسته روی دادن)

خاک پاک-زادگاه

دار و دسته راه انداختن-برانگیختن یاران و طرفداران-ترتیب دادن گروه هواداران

بی زحمت-لطفا-خواهش می کنم

ابرو پاچه‌بزی(دارای ابروی پهن و پرمو، ابرو قجری)

بجایی رسیدن-به مقصود رسیدن-مقام یافتن

تاب برداشتن-خم شدن-شکم دادن-لوچ شدن چشم

 
اختلاط کردن(بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن)

آسمان به زمین آمدن-رویدادی مهم و عجیب پیش آمدن

 

داش-لوطی-مشدی

 

پیه دل باز کردن-تحمل کردن

چشم وزغ-نگا. چشم ورقلمبیده

پازلفی-سر خط-بخشی از موی سر که از شقیقه ها به پایین صورت می روید

بنا بودن-قرار بودن

چین دادن-تابدار و شکن دار کردن

چُسَکی-کم دوام و سرهم بندی شده

چنگول زدن-پنجه زدن

زبان درازی کردن-با گستاخی و بی ادبی خارج از حد خود سخن گفتن

رژیم گرفتن-رژیم داشتن
حلقه-واحد چیزهای گرد مانند دو حلقه فیلم-دو حلقه چاه

حسن دله-آدم ولگرد و بیکاره

روبوسی-به مناسبتی روی یکدیگر را بوسیدن

 

بلا ،-آدم حیله گر-زرنگ-آسیب-زیان آزار

تعارف شاه عبدالعظیمی-تعارف زبانی و غیرجدی

دو پا-انسان

از زیر بته عمل آمدن(خانواده و اصل و نسبی نداشتن)

دست نخورده-استفاده نشده-چنان که نهاده باشند

اردک رفتن، غاز آمدن-دست از پا درازتر برگشتن

از آن نمد کلاهی به کسی رسیدن(بهره بردن از چیزی، نصیب بردن)

دوربین انداختن-دید زدن-چشم چرانی کردن

تو دلی-بره ای که هنوز زاده نشده و آن را از شکم مادرش درآورند

اصول دین پرسیدن(سوال‌پیچ کردن)

دست کردن-دست فرو بردن

پسله خور-آن که نزد دیگران کم می خورد و در نهان بسیار

آب لمبو-چلانده‌شده-فشرده

باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب

تلقین گفتن-مسائل دینی که بر سر گور کسی می گویند

در آمدن از جلوی کسی-با کسی مقابله به مثل کردن-در برابر کسی مقاومت کردن

دست بلند کردن-بالا بردن دست به نشانه ی آمادگی پاسخ گویی-اعلام رای و نظر

پالان خر دجال-کار پایان ناپذیر

باد توی سرنا کردن-اسرار کسی را فاش کردن

این در و آن در زدن(برای انجام کاری کوشش بسیار کردن)

تو پوزی خوردن-تو دهنی خوردن-دمغ شدن-نا امید شدن

از پس چیزی (کسی) بر آمدن(توان انجام کاری را داشتن، توان هماوردی با کسی را داشتن)

حسرت به دل-آن که دیری است آرزوی چیزی را دارد

خر خود را راندن-تنها به فکر خود بودن-به کار خود ادامه دادن

اجباری بردن-کسی را به خدمت سربازی بردن

آدم بی‌سر و پا-متضاد آدم درست‌وحسابی

از دیوار مردم بالا رفتن(دزدی کردن)

پخمه-بی عرضه-خجالتی-ترسو

آب از گلو پایین نرفتن(غصه و ناراحتی شدید داشتن)

زیر تبری-کنده ای که هیزم شکن روی آن با تبر هیزم می شکند

زیگزاک-خط شکسته-کنگره دار

زیر پای کسی را جارو کردن-سبب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

پُف-فوت-ورم-آماس

رحمت به . . .-صد رحمت به-هنگام برتری دادن چیزی به کار می رود: رحمت به آب حمام

حلال واری-نگا. خلال وار

زهره آب شدن-سخت وحشت کردن-از وحشت به حال مرگ افتادن

پَکَر-افسرده-نومید-گیج-بی دل و دماغ-بی حوصله

جفت کردن کفش های کسی-بیرون کردن کسی از جایی

به باد دادن- باد دادن

بُل گرفتن-چیز مفت به چنگ آوردن-از فرصتی استفاده کردن-بهانه ای بدست آوردن

بد نما-بد منظر-بد نمود-زشت

 

حرز جواد-دعایی منسوب به جواد امام محمد تقی

انگشت‌کوچکه‌ی کسی نشدن(بسیار فرودست تر از کسی بودن، اصلن با کسی قابل مقایسه نبودن)

پشمالو-دارای موهای بسیار

حق-باج سبیل-رشوه

بد چشم-شور چشم-آن که چشم زخم برساند-مردی که به زنان نامحرم با شهوت بنگرد

 

آقا چسونه-آدم حقیر و بی ارزش

حرف‌های بی‌ربط و صد تا یک قاز

 

دل گرفتگی-غم-غمگین بودن

آغبانو(لقبی برای زنان محتشم و بزرگ)

امن و امان-بدون بیم و هراس

خر چسونه-در مقام تحقیر به شخص خقیر و ناقابل می گویند-نام حشره ای است

به یک چوب راندن-همه را به یک چشم نگاه کردن

از هول هلیم توی دیگ افتادن(از حرص و طمع زیاد به جای سود زیان دیدن)

بَر و بیابان-دشت و صحرا

دست به سر و روی چیزی کشیدن-چیزی را تعمیر و تمیز کردن

از سر کسی افتادن-عادتی را ترک کردن

پِخ کردن-با گفتن پِخ کسی را ترساندن

دست خدا به همراه-در پناه خدا

بُز آوردن-بد آوردن-بد شانسی آوردن

دست بالا را گرفتن-حداکثر را فرض کردن

تیار کردن-آماده کردن

 

دور و بر-اطراف-پیرامون

ابرو نازک کردن(ابرو تنگ کردن)

رفع و رجوع کردن-حل کردن-فیصله دادن

خز گیر آوردن-نگا. خر گرفتن کسی

دست نشانده-زیر دست-مطیع-فرمان بردار

پا بَد-بد قدم

باجی-خواهر-زن ناشناس

برچسب زدن-تهمت زدن

بی اُرس و پرس-بی مقدمه

تق و پوق-سر و صدا-بگیر و ببند

اُرد-درخواست-سفارش-دستور

زن ذلیل-مردی که مطیع محض زنش است

بازتاب-واکنش-برگشت نور-صدا یا حرارت

تخم شر-مردم آزار- شرور

ار زبان کسی-از قول کسی

 

بَده کردن-کسی را بد وانمود کردن-کنفت کردن-از چشم انداختن

اسم شب-کلمه‌ی رمز برای عبور به هنگام شب

چله داری کردن-مراسم عزای چهلم کسی را به پا داشتن

تازه کار-کم تجربه-مبتدی-ناشی

چین دادن-تابدار و شکن دار کردن

خاصه-هر چیز ممتاز و از جنس عالی

پَرِ گوش و-پره لاله ی گوش

جای پا-اثر-نشانه-رد

خام سوخته-از درون ناپخته-از بیرون برشته
بالا غیرتا-از راه جوانمردی و گذشت

اردک رفتن، غاز آمدن-دست از پا درازتر برگشتن

خطایی-نوعیز آجر

خوش غیرت-در زبان لوطیان گاه نشانه ی اعجاب و گاه دشنامی است به جای بی غیرت

پا پی شدن-تعقیب کردن-در صدد تحقیق بر آمدن

اهل کاری بودن-وارد بودن در کاری

انگشت کردن(انگشت رساندن)

از سفیدی ماست تا سیاهی زغال-همه و همه چیز

چس مثقال-بسیار اندک-سبک و کم وزن

چشم کسی چهارتا شدن-سخت تعجب کردن-انتظار شدید برد

جوشکار-کسی که قطعات فلزی را به هم جوش می دهد

پا خوردن-فریب خوردن

 

خاک اره-ریزه های چوب که پس از اره کردن آن بر زمین می ریزد

زیرش زدن-زیر چیزی زدن

زاله بندی-مرزبندی در کشتزار-کرت بندی

اخت شدن با کسی-مانوس شدن با کسی

آفتاب‌نشین کردن کسی-کسی را از هستی ساقط کردن-خانه‌خراب کردن

چنار عباس علی-متلک بد

الف شدن اسب(هر دو پا بلند کردن اسب)

اوت بودن-بی‌خبر بودن-از مرحله پرت بودن

ریغ زدن-خراب کردن-کثافت کاری کردن

چَرچَر-اسباب عیش و عشرت

 

از سر دست-کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند

باز و بسته ی امام هشتم بودن-نیروی و قدرت خود را مدیون نظر مساعد امام هشتم بودن

در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می‌گویند (یعنی می‌شنوم)

پشتک چار کش-نوعی بازی که کسی خم شده و کسی از پشت بر کمر او می جهد-جفتک چارکش

 

پنجه بوکس-سلاحی سردئ به صورت حلقه های به هم پیوسته و دارای برآمدگی های برجسته

آقبانو(نوعی پارچه‌ی نخی نازک)

جوش جوانی-جوشی که بر صورت یا کمر جوان ها می زند-جوش غرور

تیپا زدن-با نوک پا ضربه زدن

چشم و گوش بسته-بی تجربه و بی اطلاع

جوش خوردن معامله-انجام شدن معامله-منعقد شدن قرارداد

آیَم سایَم-گاه‌کاهی

اِحلیل خوردن-فریب خوردن

جفنگ گفتن-یاوه گفتن-هرزه درایی

حرامزاده-فرزند نامشروع-آدم بسیار زرنگ و مکار

آغ و داغ(سخت مشتاق و شیفته)

 

چنار عباس علی-متلک بد

زدن به سیم آخر-آخرین چاره را به کار بردن حتا اگر به ضرر باشد-خود را به لاقیدی زدن و به عاقبت کار نیاندیشیدن
از نفس افتادن-بسیار خسته و مانده شدن

خونسرد-آرام-بی خیال

خانه به دوشی-بی خانمانی-آوارگی

ابتدا به ساکن-ناگهانی-بی‌مقدمه

رشته ی سر در گم-وضع بغرنج-کار دشوار

 

به قوزک پای کسی نرسیدن-در برابر کسی بسیار حقیر و ناچیز یودن

بز بیاری-بد شانسی-بد بیاری

تِر زدن-خراب کردن کار

تو خیک کسی فرو رفتن-کلاه سر کسی گذاشتن-به کسی قالب کردن

خدا به دور-پناه بر خدا

خوب شدن-شفا یافتن-تندرست گشتن

پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن

دیر کردن-تاخیر کردن

تخته پوست انداختن-زمانی دراز نزد کسی ماندن-کنگر خوردن و لنگر انداختن

خون کسی را کثیف کردن-کسی را بسیار عصبانی کردن

تکیه-محلی برای روضه خوانی-پشت به چیزی دادن

از قلم انداختن-از یاد بردن-مورد بی‌توجهی قرار دادن

ری کردن-زیاد شدن و برکت کردن برنج و آرد و مانند آن ها پس از ریختن آب بر آن ها

زد و بند کردن-ساخت و پاخت کردن-توطئه کردن

خدابیامرزی-درخواست بخشش

جِرِ ِنگ جِرِ ِنگ-صدای برخورد چیزهای فلزی

به راه انداختن-راه انداختن-به کار انداختن

رکاب کش-به تاخت-با سرعت

رقصیدن به ساز کسی-تابع سلیقه و خواست کسی بودن-از خود اراده ای نداشتن و از دیگری تبعیت کردن

پس انداختن-جمع کردن پول-بچه به دنیا آوردن-به عقب انداختن

پا رکابی-شاگر شوفر اتوبوس

دلچرکی-ناخوشایندی-اکراه
باد گلو زدن-آروغ زدن

دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن

به خورد کسی دادن-به زور به کسی خوراندن-به کسی قالب کردن

بلا گردان کسی شدن-به جان خریدن بلای کسی

با سگ به جوال رفتن-دست و پنجه نرم کردن با مردم ناباب

دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن

آمد داشتن-فرخنده و میمون بودن

اینجانب-تعبیر گوینده یا نویسنده از خود

چای خانه-محلی که وسایل چای را در آن جا می گذارند-قهوه خانه

حلبی-کنایه ازجنس آهنی کم مقاومت

چاک خوردن-شکافته شدن-پاره شدن

 

بد هوا-کسی که به خیال های بلند تر از حد و حق خود افتاده باشد

زیر گوشی در کردن-زیر سبیل در کردن

خود را به کرگوشی زدن-به نشنیدن تظاهر کردن

خودفروش-فاحشه-خائن

تنه ی کسی به تن آدم خوردن-عادت و خوی کسی را پذیرفتن

خرابی کردن-نگا. خرابی بالا آوردن

اختر شمردن-شب‌بیداری

پیچ و مهره ی کاری در دست کسی بودن-کاری تنها از عهده ی او بر آمدن

چلغوز-فضله ی مرغ و کبوتر-آدم کوتاه قد و بی عرضه