مرجع مقالات، آموزش و خبرهای خلاقانه و نوآورانه،آموزش ترفندهای کاربردی
بهترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری مردم ایران قسمت 177

بهترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری مردم ایران قسمت 177

پِهِن بار کسی کردن-آبرو و ارزش و اعتبار نداشتن

ذکر گفتن-پی در پی دعا خواندن

پلک روی هم نگذاشتن-حتا لحظه ای نخوابیدن

زین کردن گربه ی کسی-کسی را به زحمت انداختن-کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن
خر رنگ کن-خوش طاهر بد باطن
خاله رورو-زنی که به علت چاقی یا آبستنی به زحمت راه می رود

آشغالی-سپور

زیاده روی-افراط-اسراف

بگیر و ببند-توقیف و حبس-حکومت نظامی

حق کسی را دادن-آن چه سزای کسی است به او دادن

خرده خر-کسی که آذوقه ی خانه را روز به روز می خرد نه یکجا

دودی-اهل دود-سیگاری-تریاکی-معتاد به دخانیات

رو افتادن-علنی شدن-آشکار شدن

چس نفس-پر حرف-کسی که حرف های بی سر و ته و ملال آور می زند
راست روده شدن-اسهال گرفتن

دیوار کوتاه-کنایه از زبونی و ناتوانی

دست به آب-داشتن ادرار-دستشویی-توالت

خاله در هم-همیشه نگران-همیشه اخم کرده

آمده-شوخی و لطیفه

از خرس مویی کندن(از مردم خسیس چیزی درآوردن، هرچند ناچیز باشد)

روی زمین سفت نشاشیدن-به مقاومتی بر نخوردن

آینه‌ی بخت-آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد

افتادن به گردن کسی(به کسی تحمیل شدن)

رک گو-کسی که صریح و بی پروا حرف می زند

آواز شدن-شهره شدن

ته نشست-رسوب

خواهر و مادر-عرض و ناموس-خانواده

آلامد-باب روز-به‌رسم معمول

 

تمام کردن-مردن

آش دهن‌سوز-هر چیز مطلوب و پسندیده

آیۀ یاس خواندن-هرچیزی را پیش از بررسی محکوم به شکست کردن

جزاندن-آزار و اذیت کردن

دست از سر کچل کسی بر نداشتن-کسی را به حال خود نگذاشتن

خاله خواهر خوانده-نگا. خاله خاک انداز
زیر گذر-راهی زیرزمینی برای پیاده ها که پیاده رو این سوی خیابان را به آن سو پیوند می دهد

استخوان‌دار-محکم-بااراده

روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن

پشت دستی زدن-برای تنبیه به پشت دست بچه زدن

آلونک‌نشین-ساکنان حواشی شهرها که در اتاقک‌های آلونک‌وار زندگی می‌کنند

در گوش کسی یاسین خواندن-اندرز بی هوده دادن-نصیحت کردن به کسی که نشنود

آبکش کردن-سوراخ سوراخ کردن

آتش بی‌باد(ظلم، می)

تعارف شاه عبدالعظیمی-تعارف زبانی و غیرجدی

تلخه-تریاک-سوخته

اختر شمردن-شب‌بیداری

ختنه نکرده-آزمند-پول پرست-نامسلمان-پدر سوخته

خیط کردن-نگا. خیت کردن

زیر شلواری-زیر جامه

حمال باشی-به تخقیر به آدم ناشی و بی عرضه می گویند

دهان کسی آستر داشتن-قدرت خوردن خوردنی های بسیار داغ و تند را داشتن

ریسه کردن-ردیف کردن-قطار کردن-پشت سر هم قرار دادن

چاپی-حرف دروغ و بی اساس

خانه خرابی-بدبختی-زیان بسیار

اجباری-خدمت سربازی

بی بی-مادر بزرگ-زن سالخورده و محترم

دوسیه-پرونده

از دهان در رفتن-پریدن حرفی از دهان-بدون پیش‌بینی سخن راندن

اُرد(درخواست، سفارش، دستور)

بود و نبود-آنچه می تواند وجود داشته باشد-مال و منال-همه ی دارایی

دل کسی را آب کردن-به اوج تمنا رساندن-بسیار مشتاق کردن-بی تاب کردن

حق القدم-پای مزد-پای رنج-حق ویزیت پزشک

دَم ِ پَر کسی رفتن-نزدیک کسی رفتن-به کسی پناه بردن

به گُه خوردن افتادن-با خفت از کرده ی خود پشیمان شدن

حلاجی کردن-بررسی کردن-به تفصیل توضبح دادن

پشت پا زدن به چیزی-چشم پوشی کردن از چیزی

چم-رگ خواب-عادت مخصوص هر کسی

روغن از ریگ کشیدن-کاری محال انجام دادن

جیر و ویر راه انداختن-داد و فریاد راه انداختن

بریده بریده-منقطع-پاره پاره-گسسته

اختلاط کردن(بی‌هدف از این در و آن در گفت‌وگو کردن)

 

این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست-از این گرفتاری به‌سادگی دفعات پیش رها نمی‌توان شد

چار نعل رفتن-تند رفتن-به تاخت رفتن

جَرّ-کشمکش دعوا

زیر چاق کردن-برای آماده کردن خود تمرین کردن و مهارت یافتن

دق کُش-آن که از غصه و اندوه بسیار بمیرد

بی نور-بی عرضه-بی مصرف-کسی که به دوستان کمکی نکند

جای دشمن-کنایه از نشیمنگاه-ماتحت

دریا زدگی-حالت تهوع در اثر حرکت کشتی

دست ِ بالا گرفتن-حدکثر را فرض کردن

تنوره کشیدن-در حال چرخیدن به هوا پریدن

تنه ی کسی به تن آدم خوردن-عادت و خوی کسی را پذیرفتن

ترکمون زده-نوعی دشنام است. توهینی برای زاییدن یا خراب کاری

چله داشتن-عزادار بودن در روز چهلم مرگ عزیزی

چشم کسی را دزدیدن-هنگام غفلت کسی کاری را انجام دادن یا چیزی را برداشتن

به چشم-اطاعت می شود

دق مرگ-دق کش

پَر جبرئیل-چیز کمیاب و نادر-پول

داد و بی داد-جار و جنجال-هیاهو

از جنس چیزی بودن

رقاصی-کارهای بی هوده و سبک

آدم سر به راه(شخص خوب و نجیب، کسی که مزاحم دیگران نیست)

رَکَبی گفتن-به کسی متلک و حرف درشت گفتن

پاشنه ی خانه ی کسی را در آوردن-کسی را با خواستن چیزی به ستوه آوردن
خر خود را راندن-تنها به فکر خود بودن-به کار خود ادامه دادن
زبان درازی کردن-با گستاخی و بی ادبی خارج از حد خود سخن گفتن
دمدمی-دو دل-مردد-کسی که هر ساعت خوی و حالت دیگری دارد

روی داریه ریختن-رسوا و بی آبرو کردن-برملا کردن-آشکار کردن

جا-رختخواب-بستر

ریش کسی را چسبیدن-یقه ی کسی را چسبیدن

آدم دو قازی(شخص بی‌سروپای بی‌ارزش)

آواز شدن-شهره شدن

این و آن را دیدن(برای انجام کاری از همه کمک گرفتن)

آتشی-تندخو-زودخشم

دلی از عزا درآوردن-پس از مدت ها گرسنگی غذای مفصل خوردن-به خوشی ساعتی را گذراندن

انداختن-فروختن جنس بنجل و ارزان به بهای گران-درست کردن

اَل اَمان-زینهار-پناه بر خدا

 

آفتابی کردن-پدیدار کردن

دلگرم-علاقه مند-مشتاق

زبر-خشن-غیر لطیف

بد ذات-بد نهاد-بد گوهر-بد جنس-خبیث

آهوی مانده گرفتن-بی‌انصافی کردن-عاجزکشی کردن

حساب کسی پاک بودن-کار کسی خراب و زار بودن

پَخت-لوازم مورد نیاز زندگی

ادب شدن(فهمیدن، با تنبیه عاقل شدن، تجربه آموختن، آدم شدن)
دریدگی-وقاحت-بی شرمی-پر رویی

جیب کسی سوراخ بودن-ولخرج بودن-غالبن پولی در جیب نداشتن

تُک زبانی حرف زدن-لکنت داشتن-گرفتگی زبان داشتن

خاکشیر یخ مال-خاکشیر که با یخ سایند تا حوب سرد شود و به بیمار دهند تا اسهالش قطع شود

دو لُپه خوردن-با خرص و ولع خوردن-لقمه های بزرگ برداشتن

اهل و نا اهل(کس و ناکس، نجیب و نانجیب)

خِس خِس-صدای تنفس کسی که نفس تنگی دارد

از چشم افتادن(مورد بی مهری قرار گرفتن ، بی‌اعتبار شدن)

آدم چوبی-بی‌عرضه و دست‌وپاچلفتی

از سفیدی ماست تا سیاهی زغال(همه و همه چیز)

ادرار کوچک-شاش

پر در آوردن-بسیار خوشحال و سبکبال شدن

چادر درانی-جلوگیری از رفتن زن مهمان

خط هوایی-راه هوایی-مسیر هواپیما

بلا گردان کسی شدن-به جان خریدن بلای کسی

پس خور-آن که بازمانده ی غذای دیگران را می خورد

ریغو-مردنی-ضعیف مزاج-کم مقاومت

زبان زرگری-زبانی قراردادی که گروهی در میان خود بدان سخن گویند و دیگران آن را نفهمند

حاشیه بندی-گل کاری کردن در باغچه-مرز بندی

آیَم سایَم(گاه‌کاهی)

روی شکم سیری-بدون تعهد-از سر بی خیالی

آمدن(آغاز به کاری کردن)

دسته پل-الک دولک

چوب حراج چیزی را زدن-در برابر تاراج و غارت قرار دادن

روی غلتک افتادن-جریان دلخواه و طبیعی را به دست آوردن-دور برداشتن و سرعت گرفتن

دُرافشانی کردن-مشتی یاوه به هم بافتن

آب‌کور-کسی که سودش به دیگران نمی رسد

حرف بی ربط-سخن نامربوط

بازی کردن-لق بودن-جفت نبودن
آدم بگو بخند(شیرین‌زبان و بذله‌گو)

خشک و خالی-مختصر و ناچیز

خوش تراش-خوش اندام-خوش قد و بالا

 
حاجی من شریک-کسی که خود را داخل کاری می کند و مدعی شراکت می شود

دادار دودور-عِرض و ناموس زن-آلت تناسلی مرد-هارت و پورت

زمین گذاشتن سر-مردن

رو قوز آمدن-سر لج افتادن

پر ادعا-متکبر-از خود راضی-قمپز در کن

بله گرفتن-رضایت عروس را گرفتن

زرت و زبیل-آت و آشغال-خرده ریزهای کم ارزش

خالی بستن-چاخان کردن-بلوف زدن

اجباری-خدمت سربازی

چنار امام زاده صالح-متلک بد

خواهر خوانده-دوست صمیمی

بی حوصله-ناشکیبا-شتابزده

راستکی-واقعی

چینه-دیوار گلی

راه پله-آن بخش از ساختمان که در آن پله ها طبقات را به یکدیگر می پیوندد

روی کسی نشدن-خجالت کشیدن

بازار پسند-مورد پسند خریدار و فروشنده-قابل فروش

زدن به قدش-دست دادن به شیوه جاهلی که با صدا همراه است و هنگام رسیدن به توافق در انجام کاری گویند

تلقین گفتن-مسائل دینی که بر سر گور کسی می گویند

جدا جدا-یکی یکی-جداگانه

رنگ شدن-گول خوردن

آبِ خشک(آب بسته)

از دور دستی برآتش داشتن(آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن)

برات شدن به دل کسی-گواهی درونی پیدا کردن-گواهی دادن دل

پشت خاک انداز-بسیار کم-به اندازه ی پشت خاک انداز
آشوب شدن دل-دچار تهوع شدن

بد مزاج-عبوس-ترشرو-تندخو

افتادن تشت کسی از بام(رسوا شدن، باز شدن مشت کسی)

اقبال کسی به برج ریق بودن-بداقبال بودن

بشور و بپوش-جامه ای که پس از شسته شدن نیازمند اتو شدن نیست

پا گیر-سگی که حمله می کند و گاز می گیرد

افتادن به گردن کسی(به کسی تحمیل شدن)

زوزه-صدای ناله ی حیوان یا صدای باد

خانه آباد-عبارتی برای تحسین است

آب و گِل(بر و رو، سرشت آدمی)

رقاصی کردن-کارهای ناشایست و سبک کردن

دست از سر کچل کسی بر نداشتن-کسی را به حال خود نگذاشتن

از سر کسی افتادن-عادتی را ترک کردن

خوشگلک-با خوشگلی اندک

 

دیم دیم-ساز به زبان کودکان

حیدری و نعمتی-گروه های دشمن هم

زیر پای کسی را درآوردن-زیر پا کشی کردن

دوام آوردن-استقامت کردن
بی ملاحظه-بی توجه-بی پروا

خاصه-خان لقب آرایشگر شاهان قاجار

چیزی را در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و اعتبار اعلام کردن چیزی

زده-صدمه دیده-سوراخ شده-خراب

پر رویی-بی شرمی-وقاحت-دریدگی

دل به دریا زدن-بدون توجه به خطر به کاری اقدام کردن-هرچه بادا باد گفتن

اُرد(درخواست، سفارش، دستور)

دست و بال کسی تنگ بودن-تنگدست بودن-فقیر بودن

چهار چوب ملا حیدر-جای تنگ و ناراحت کننده

 

خورش خوری-ظرفی که در آن خورش می ریزند

پر افاده-متکبر-مغرور

اخت بودن(سازگار و هماهنگ بودن، مانوس بودن)

خلاف-جرم

از تو چه پنهان-راستش را بخواهی

تِپ تِپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

ابرو نازک کردن-ابرو تنگ کردن

اول دشت((نزد کسبه) نخستین فروش بامداد)

آن سفر-آن بار-آن دفعه
با پنبه سر بریدن-با نرمی و تدبیر آزار و آسیب رساندن

تفنگ دار-جنگنده ی مسلح به تفنگ

انگشت به دندان گزیدن(متحیر شدن، حسرت خوردن)

 

زبان مادر شوهر-نوعی گیاه خار داراز تیره ی کاکتوس

اُتُل-شکم-اتوموبیل

خط یازده سوار شدن-پیاده رفتن

پر و پخش-پراکنده

خرده حساب با کسی داشتن-با کسی دشمنی قبلی داشتن

خال مَخال-خال خال

چوبک-خرده های چوب که برای شستن لباس به کار می رود
چله نشین-کسی که از خانه بیرون نمی آید-خانه نشین

روغن حیوانی-روغنی که از جوشاندن و تصفیه ی کره به دست می آورند-روغن زرد

به دو دو افتادن-گود رفتن چشم بر اثر ضعف یا بیماری

آهوی شیرافکن(چشم محبوب)

زُق زُق کردن-احساس درد و تیر کشیدن

به دردسر انداختن کسی-کسی را به وضع دشواری دچار کردن
پیمانی-استخدام غیر رسمی
جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن

ارواح شکمت-ارواح بابات

 

راه گم کردن-نه از روی میل و اراده بلکه اتفاقی به جایی آمدن

 

اصول دین پرسیدن(سوال‌پیچ کردن)

تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود

زور زدن-فعالیت زیاد کردن-به کار بردن زور و نیرو

پر بدک-خیلی بد

خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد

خوش آمدگویی-به تازه وارد “خوش آمدی” گفتن-مجازن: تملق و چاپلوسی

ریم رام-رام رام-اسم صوت برای بیان آوای ساز و نوای موسیقی

دبیرستان-آموزشگاه برای دریافت دیپلم متوسطه

تکه-پاره ای از چیزی-زن زیبا و خوشگل-لقمه

به تور انداختن-به چنگ آوردن-تصاحب کردن

تک پران-زن نانجیب

اسم شب-کلمه‌ی رمز برای عبور به هنگام شب

دال به دال-پشت سر هم

 

چار شانه-دارای شانه های پهن-کنایه از مرد خوش اندام

بزرگداشت-احترام-تکریم
ریز ریز کردن-کاملن خرد و کوچک کردن
توپیدن-پرخاش کردن-تشر زدن

دام پزشک-پزشک حیوانات

برخورد-بهم خوردن-تصادف

تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن

اُق گرفتن-حالت تهوع پیدا کردن

چول شدن-بور شدن در بازی-شرمنده شدن

زور گو-کسی که خواست های خود را تحمیل می کند

پا پیچ-شکایت-سخن چینی-مزاحم

باد کردن-به خود بالیدن-مغرور شدن

بزرگداشت-احترام-تکریم

دل گرفتگی-غم-غمگین بودن

ته خانه-لوازم بی مصرف-بقایای اثاث خانه

با آب و تاب-با شرح و تفصیل

چرخ گوشت-چرخ گوشت خرد کنی

زبان آدم سر کسی نشدن-به حرف منطقی تن ندادن و آن را نپذیرفتن

ته و تو-کنه حقیقت-باقی مانده ی هر چیز
از جنس چیزی بودن

پای کسی را گرفتن-زیانی به کسی وارد شدن

آبدار-سخت-شدید-سنگین

به قدر پشت خاک انداز-بسیار کوچک و محقر

پرت از مرحله-دور از اصل موضوع

استخوان لای زخم گذاشتن-بلاتکلیف گذاشتن-کاری را کش دادن

چشته خور کردن کسی-کسی را از لطف خود بهره مند کردن

پا پی شدن-تعقیب کردن-در صدد تحقیق بر آمدن

دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک

زیر و بالا گفتن-دشنام های زشت به کسی دادن

دنیا دیده-آزموده-سرد و گرم چشیده

اله و بله-چنین و چنان
خشکه بی آب-نوعی فولاد که آهن و چدن را با آن می تراشند

حتم داشتن یق-ین داشتن

جا رفتن-مغلوب شدن-خود را کنار کشیدن

خُلق تنگ-عصبانی-خشمگین

چاق بودن دماغ کسی-سالم و سرحال بودن

این و آن را دیدن-برای انجام کاری از همه کمک گرفتن

از دماغ فیل افتادن(بسیار متکبر و خودبین بودن)

تامین آتیه-پیش بینی و اندوخته برای زندگی آینده

ژلاتین-ماده ای لزج و چسبنده که آن را از گلیسیرین و قند و آب و آمونیاک می سازند

بستن کسی به دم خود-همیشه کسی را همراه داشتن

از پاشنه در کردن(پیاده راه درازی را طی کردن)

دسته راه انداختن-دسته و جمعیت ترتیب دادن
چشم و گوش کسی را باز کردن-کسی را با مسایل اجتماعی آشنا کردن

از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن

دروغ درآمدن-معلوم شدن که دروغ است

پا پی شدن-تعقیب کردن-در صدد تحقیق بر آمدن

خال خالی-خالدار-دارای خال های بسیار

دل دل را خوردن-عجله داشتن-بی تاب بودن

زرتی-بی مقدمه-ناگهان -بدون مطالعه و تعمق

افقی برگشتن-شهید شدن و روی دست‌ها تشییع شدن

زار زدن لباس به تن-ناجور و نامناسب بودن لباس

پرت از مرحله-دور از اصل موضوع

بازی کردن-لق بودن-جفت نبودن

زیر سر داشتن-آماده شدن

آبدار-سخت-شدید-سنگین

دایی اوغلی-پسر دایی

بانی خیر-نیکوکار-کسی که اثر خیر از خود بجا گذاشته است

 

از بر گفتن یا نوشتن(متنی به اتکاء حافظه)

بز گرفتن-جنس ارزان و پر سود گیر آوردن

جو گندم-جویی که به گندم شباهت دارد-یک در میان بودن دو چیز

دسته جمعی-باهم-گروهی

زندگی-مال-وسایل کار و خانه

دور برد-دارای برد زیاد

چرکمُرد-پر چرک و کثیف

پالان کردن کسی-فریب دادن کسی

جیره-سهم معین

پساب-آبی که پیش از این در آن چیزی خیسانده یا جوشانده باشند

خاج پرست-مسیحی-عیسوی-ارمنی-آشوری

حُباب-سرپوشی که بر چیزی بگذارند

ریش از دست کسی خلاص کردن-خود را رها کردن-در رفتن

چشم چپ به کسی انداختن-دشمنی کردن با کسی

 

دولت سرا-تعبیری احترام آمیز از خانه ی کسی

خون دماغ شدن-خون از بینی جاری شدن

چشم به روشنایی افتادن-سودی را در جایی گمان کردن و به آن طمع کردن

انگولک کردن(سر به سر گذاشتن، با انگشت به چیزی ور رفتن، انگشت رساندن)

باب دهان-موافق سلیقه-مطابق میل-خوشایند

چِککی-فوری-به سرعت

 
اطفال باغ(گل‌های تازه)

چنگولک-سست و ضعیف

پا روی دم سگ گذاشتن-خشم شخص پستی را برانگیختن

بینی و بین الله-میان من و خدا-انصافا-الحق

زر زرو-بچه ای که زیاد عر می زند

آفتاب کردن-برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن

پوشالی-بی ارزش- بی مصرف

بازجو-مامور تحقیق و بررسی پرونده

از خود بودن(خودی بودن، محرم بودن)

بشکن زدن ی-برآوردن صدای انگشتان به هنگام شاد

بر ملا شدن-آشکار گشتن

خاج کشیدن-صلیب کشیدن

دور سر چرخاندن و دادن-صدقه دادن

تو جلد کسی رفتن-کسی را برای انجام کاری وسوسه کردن

تیر مالی-لاغر-باریک-ضعیف-دختر بلند بالا

چَرچَر-اسباب عیش و عشرت

درمالی-مالیدن آتش روی حقه ی وافور برای کشیدن بقایای تریاک

چپه-کجی به یک سمت

تن به کار دادن-زیر بار کار و مسئولیت رفتن-برای کار آماده شدن

روغن گرفتن از آب-از هر اتفاق خوب یا بدی به سود خود بهره گرفتن

از بر بودن(مطلبی را در حافظه داشتن)
آشنا روشنا(دوست آشنا)

بد حرف-کسی که پیوسته حرف های زشت می زند

پارو-زن پیر
 

آکِله(جذام، زن سلیطه)

به تور کسی خوردن-سر راه کسی ظاهر شدن-گیر کسی آمدن
دوما-در ثانی-دیگر آن که-دوم آن که

دو ترکه سوار شدن-دو پشته سوار شدن

دار-داربست قالی-چوبه ی اعدام

دیر جوش-آن که دیر الفت و دوستی پیدا می کند

چوب کاری کردن-از کسی پذیرایی زیاد کردن-به کسی محبت بسیار کردن-کتک زدن بیش از حد

نوشته دیگر :
بررسی فروشگاههای آنلاین دوربین مداربسته

ته کیسه-آن چه که پس از دادن خرج ها در ته جیب و کیسه به جا می ماند

باخت-آنچه باخته باشند-زیان
تیغ کش-چاقوکش حرفه ای-لات و جاهل

بیگاری-کار اجباری و بی مزد

تنابنده-انسان-آدم-ضعیف ترین بنده ی خدا

دقه-دقیقه

ُک-ت منقار مرغ-تیزی سر چیزی

افندی پیزی-به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو-پهلوان پنبه

دُم ِ هم کردن-مطابق یکدیگر کردن-دو کناره ی چیزی را بر هم نهادن

خود را به آب و آتش زدن-به هر وسیله ای متوسل شدن-هر خطری را استقبال کردن

 

خشک-بدون انعطاف-بی عاطفه-خشن

آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)

چلک بازی-بازی الک دولک

درز گرفتن-کوتاه کردن سخن-اصطلاح خیاطی برای کوتاه کردن اندازه ای در لباس

از کسی رودست خوردن(از کسی فریب خوردن)

آن روی کسی بالا آمدن-خشمگین شدن

جاکن کردن-به حرکت درآوردن-کسی را از مقامی دور کردن

 

دک و پوز-دهان و لب و دندان

آش کشک خاله(کار ناگزیر، تکلیفی که بر عهده‌ی کسی باشد)

روغن ریختن و عسل جمع کردن-نهایت پاکیزگی و نظافت

پا سبک-مبارک قدم-جلف و سبک

دبش-گس-دارای مزه ی ترش و گزنده

روز مبادا-روز سختی و پریشانی

انگشت بر حرف نهادن(ایراد گرفتن، نکته‌گیری کردن، اعتراض کردن)

خیارک-ورم و آماسی که در کش ران و بغل پیدا شود

ذلیل‌شده

 

آبدست(ماهر، استاد)

تو دهنی-ضربه ای که به دهان کسی بزنند-سخنی درشت در پاسخ کسی

حساب انگشت بالا-حساب ساختگی

رم کردن-رمیدن-گریختن

خاک بر سری-بی آبرویی

از نان خوردن افتادن(نان کسی آجر شدن)

باز نشسته ک-سی که بدلیل پیری و یا علل دیگر از کار کردن دست کشیده است و حقوقی دریافت می کند

به ساز کسی رقصیدن-بازیچه ی کسی شدن-از کسی فرمان بردن

از پا ننشستن-سماجت ورزیدن-از کوشش دست نکشیدن

ته نشست-رسوب
چشم چشم را ندیدن-سخت تاریک بودن

دُم لابه-چاپلوسی-تملق

دستی-به عمد-از روی تعمد

آب خنک خوردن-به زندان افتادن
آسمان سوراخ شدن(رویداد بزرگ پیش آمدن)
تاج گل به سر کسی زدن-کار نیکی در حق کسی کردن

بد سابقه-بد پیشینه-دارای گذشته ی بد

جا افتادن-سر جای خود آمدن

بزن قدش-دعوت به دست دادن برای نشان دادن توافق و همدلی

چوروکیده-پر چین و چوروک

جای کلاه سر آوردن-آن قدر ضعیف کش بودن که که اگر از او کلاه کسی را بخواهند سر او را به درگاه برد

ریختگی-ریزش

حرفشان شدن-مشاجره ی لفظی پیدا کردن-اختلاف پیداکردن بر سر چیزی

ادب کردن(با تنبیه آموختن، آدم کردن)

جاشو-باربر

 

پیاله فروش-میخانه چی

کسی را اذیت و آزار کردن

الف-قاچ خربزه و از این قبیل-بچه‌ی کوچک-سیخ-راست

تند نویسی-سریع نویسی

دست خالی برگرداندن-نا امید کردن-پاسخ رد دادن

دان دان-متفرق و پراکنده

پاتیل کسی در رفتن-تاب نیاوردن-ناتوان شدن

در پسی ماندن-عقب ماندن-موفق نشدن

خانوار-مجموع اعضای یک خانواده

از کسی خوردن-توانایی مقابله با کسی را نداشتن

حال کسی را جا آوردن-نگا. حال آوردن

 

از ریش کسی دست برداشتن(کسی را به حال خود گذاشتن)

دست خر کوتاه-فوضولی موقوف !-دخالت نکن ! دست نزن !

خیس آب شدن-سر تا پا تر شدن

آتشخوار-ظالم-حرام‌خوار

چش-چشم

به دم و دود رسیدن-سر و سامان یافتن

از نفس افتادن-بسیار خسته و مانده شدن

احوال گرفتن(جویای حال شدن)

دو لُپه خوردن-با خرص و ولع خوردن-لقمه های بزرگ برداشتن

تاریخچه-تاریخ مختصر

استخوان‌فروش-ستایشگر آبا و اجداد

راست روده شدن-اسهال گرفتن

پا خوردن-فریب خوردن

از پشت خنجر زدن(به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن)

ترش کردن-عصبانی شدن

دست به دست گشتن-هر از گاهی نزد کسی بودن-از دستی به دست دیگری رفتن

ادب کردن-با تنبیه آموختن-آدم کردن

از بر بودن-مطلبی را در حافظه داشتن

پر روده-پرچانه-روده دراز

پیچ-آن جا که را به سوی دیگری رود

بیرون روش-اسهال-شکم روش

آمدن-آغاز به کاری کردن

چلاق شده-نوعی نفرین است

خال گوشتی-نقطه ی برجسته ای از گوشت بر پوست بدن

 

ریزه کار-باریک بین-دقیق-زیرک

پشت رو-وارونه

تب خال-جوشی که از شدت تب دور لب پدید آید

بال در آوردن-به سرعت رفتن-بسیار خوشحال شدن

جوال رفتن با کسی-با کسی درافتادن
با هم شیر و شکر بودن-نهایت دوستی با هم داشتن
خُرخُر-آواز نفس شخص خوابیده

جیغ جیغو-اهل داد و فریاد-پر سر و صدا

با کله-دانا-چیز فهم-خردمند

حرف بی ربط-سخن نامربوط

چشم، کرایه خواستن-کار کودکی که هر چه ببیند بخواهد

 

پیاز مو-ریشه و بیخ مو

رگه-طبقه ای از مواد معدنی در درون خاک

از رو بردن-خجالت دادن-مقاومت حریف را در هم شکستن

ذِله آمدن-به ستوه آمدن-خسته و عاجز شدن

چوب خط زدن-نشانه نهادن بر چوب خط

چیلی-بدبیاری

اردنگ(تیپا، لگدی با نوک پا)

پُخت-هر نوبت از پختن

از یک قماش بودن-سر و ته یک کرباس بودن

خرج تراشی-هزینه درست کردن

چو انداختن-شایعه پراکندن

چپو کردن-چاپیدن-غارت کردن

الواتی کردن(عیاشی و هرزگی کردن)

چاتمه زدن-چند تفنگ را به شکل چاتمه در جایی گذاشتن

تبانی کردن-پنهانی پیمان بستن-ساخت و پاخت

زحمت دادن-اسباب زحمت شدن-کنایه از شوهر زنی بودن
تنوره زدن-چرخ زدن و گرد شدن

خراب شدن بر سر کسی-نزد کسی بار و بندیل گشادن و ماندن

از لجِ(از سر لجاجت، از روی خشم)

جگر خون کردن-رنج بسیار دادن

اقل‌کم-دست‌کم-لااقل

راه افتادن-آغاز راه رفتن کودک-آغاز به کار کردن-روشن شدن دستگاه-رونق یافتن کسب و کار
پالان کردن کسی-فریب دادن کسی

بخت-شانس-اقبال-شوهر

زار-کوتاه شده ی هزار برای ریال

ژوری-هیئت داوران

پته ی کسی را روی آب انداختن-راز کسی را فاش کردن-کسی را رسوا کردن

اما-اشکال‌تراشی-ایجاد شبهه

ابنه‌ای-کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد

بی باعث و بانی-بی کس و کار-بی سرپرست

دل دل کردن-تردید داشتن-دو دل بودن

آقبانو-نوعی پارچه‌ی نخی نازک

پرداخت کردن-صیقل دادن-جلا دادن

آمپر کسی بالا رفتن(از کوره در رفتن)

زاغ و زوغ-فرزندان خردسال-نق-غر و لند

اهل و نا اهل-کس و ناکس-نجیب و نانجیب

چمچاره-در پاسخ به پرسش احمقانه می دهند

انداختن باد به غبغب(تکبر کردن، قیافه گرفتن)

رسیدگی کردن-سرکشی و وارسی کردن

این در و آن در زدن-برای انجام کاری کوشش بسیار کردن

برگ زدن-حقه زدن-سر کسی کلاه گذاشتن-تقلب کردن

راست رو-رو به رو-مقابل
بُر زدن-مخلوط کردن ورق های بازی

افتادن تشت کسی از بام-رسوا شدن-باز شدن مشت کسی

چِلپ چِلپ-صدای برخورد دست یا پا با آب

آسمان به ابرو پوشیدن(پنهان ساختن امر آشکار)
 

خر پاپو-وسیله ای دارای چرخ برای آموزش راه رفتن به کودکان نوپا

دامنگیر کسی بودن-کسی را گرفتار کردن

خانه خراب کن-بدبخت کننده-زیان رساننده

ذلیل‌شده

خوشمزگی-شوخی کردن-بذله گفتن

جاهل پسند-چیزی که جوان

خالی خالی-بدون چیز دیگری

دیپلمه-کسی که دیپلم دارد

دایر کردن-بر پا کردن-رواج دادن-آباد کردن

 

رستم صولت-رستم در حمام

ابزارفروشی-فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی

 

خاک پای کسی بودن-ذلیل کسی بودن-مرید کسی بودن

چشم چپ به کسی انداختن-دشمنی کردن با کسی
بنا گذاشتن-قرار گذاشتن
دیر کرد-تاخیر-تعویق

چاشنی-آن چه که برای به تر کردن مزه ی غذا در آن می ریزند-آن چه که برای منفجر شدن در چیزی کار می گذارند

بد خواب شدن-بی خواب شدن-خواب آسوده نکردن

زوزه-صدای ناله ی حیوان یا صدای باد

از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)

آب نکشیده(زشت، بد، نامفهوم)

از روی شکم‌سیری-از سر بی‌مسئولیتی-بدون تعمق

چارقد-روسری زنانه

آب نخوردن چشم-امید نداشتن

تاب-کجی چشم- طاقت و تحمل

 

آینه‌ی هفت‌جوش(خورشید)

دو زاری کسی افتادن-به اشارات و کنایات پی بردن
دو زار-دو هزار-دو قران-دو ریال

افتاده-فروتن-متواضع

بفهمی نفهمی-مختصر-کم-نامحسوس-تااندازه ای

دومندش-دوم از آن

برگ برنده-ورقی که با آن بتوان بازی را برد-وسیله ی اثر بخش

انگشت رساندن(دست‌درازی کردن، دست زدن)

جفتک زن-لگد زن

خرج-هزینه-پول مصرف روزانه ی خانواده

دو پشته سوار شدن-دو نفری بر ستور یا وسیله ی نقلیه سوار شدن

آلت دست کسی شدن(مورد سوء استفاده قرار گرفتن)

در رفتن سخن از دهن-سخنی بی اراده گفتن

دم کسی لای تله گیر کردن-دچار سختی شدن-به بلا گرفتار شدن

چه غلط ها !-چه فضولی ها !

خاطره-یادگار

جِر آمدن-اوقات تلخ شدن-زیر مقررات بازی زدن
دزد و دغل-نادرست و مکار

روی چشم-اطاعت می شود !

دَم گرفتن-همنوایی کردن در خواندن و سرود-کنایه از توافق و پشتیبانی

چادر خانه-چادری که زن در خانه می پوشد

آواز شدن-شهره شدن
 

خیک محمد-آدم چاق و فربه

اوت بودن(بی‌خبر بودن، از مرحله پرت بودن)

بی حوصله-ناشکیبا-شتابزده

پول سر راهی-پولی که بزرگ تر ها به هنگام سفر به زیردستان یا کوچک تر ها می دهند

خاله جان آقا-یکی از چهار زن کلثوم ننه

زالو-آدم سمج

 

درچین و ورچین-جمع و جور کردن-مرتب کرد

اسم‌ورسم-نام و مقام-شهرت و اعتبار

بازارچه-گذرگاه سرپوشیده با چند مغازه و دکان

جیر جیرک-آدم پر سر و صدا-اهل داد و فریاد

دل کسی برای چیزی لک زدن-بسیار آرزومند چیزی بودن-سخت در حسرت چیزی بودن
پشم و پیله ی کسی ریختن-ناتوان شدن کسی-از میان رفتن ابهت کسی

جان پناه-محل امن-آن چه جان را حفظ کند. پناهگاه

از چشم کسی دیدن-کسی را مسئول چیزی دانستن

پوست کسی را پر از کاه کردن-به طرز فجیعی کشتن

زیر سر کسی بلند بودن-فریفته شدن به وعده های به تر-کسی که روزگار ناداری خود را فراموش کرده است

پاییدن-زیر نظر گرفتن-مراقبت

چیزی را در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و اعتبار اعلام کردن چیزی

جور کردن-یکسان کردن-فراهم کردن

آبِ دندان(حریف ساده)

تیار کردن-آماده کردن

خودمانی-صمیمی-یکدل

ژیلت-نیم تنه ی بدون آستین و جلو باز

زهره ترک کردن-سخت ترساندن-از وحشت به حال مرگ انداختن

حمله-بیماری غش-صرع

آسمان با زمین دوختن-داشتن کمال مهارت در تیراندازی

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)

چس نفس-پر حرف-کسی که حرف های بی سر و ته و ملال آور می زند

دست آویز-بهانه-مستمسک-عذر

اُرد کسی را خواندن-به حرف کسی گوش کردن-اهمیت دادن

از کفر ابلیس مشهورتر-گاو پیشانی‌سفید-نزد همه معروف
خاله خُمره-زن کوتاه قد و چاق

تو جیبی-پول مختصری برای برخی هزینه های روزانه

ازخداخواسته(آرزومند، مشتاق)

بازار پسند-مورد پسند خریدار و فروشنده-قابل فروش
جان کسی را به لب آوردن-سخت آزار دادن-به کسی انتظار دراز دادن

از سیر تا پیاز-همه چیز-با همه‌ی جزئیات

ریش تپه-پر ریش-دارای ریش انبوه

 

حالی شدن-فهمیدن-درک کردن

جاجا کردن-مرغ را با جا جا به لانه کردن

ژتون-پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود

دندان شکن-قاطع-محکم

چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز

آدم چوبی-بی‌عرضه و دست‌وپاچلفتی

آلت دست کسی شدن-مورد سوء استفاده قرار گرفتن

خایه دستمال کردن-چاپلوسی کردن-منت کشیدن

ارزیاب-کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین می‌کند

آبِ بسته(شیشه، بلور، یخ، برف)

جهیز-اسباب خانه و زندگی که عروس به خانه ی شوهر می برد

راه حل آسپرینی-راه حل موقت و غیر اصولی

دل دار-دلیر-شجاع-معشوق

از پاشنه در آوردن(به هر گوشه و کنار سر کشیدن)

دَم باز-چاپلوس-متملق

ذُق ذُق کردن-تیر کشیدن زخم-سوزش داشتن اندام دارای درد
دلگرمی-اطمینان خاطر-امیدواری

برخورد کردن به تریج قبای کسی-گران آمدن-بی دلیل ناراحت شدن-به کسی توهین شدن

دیر کردن-تاخیر کردن

خرخور-چیزی که قابلیت خورده شدن را از دست داده است

رو گرفتن-چهره ی خود را پوشاندن

خالی خالی-بدون چیز دیگری

جوکی-مرتاض هندی-آدم لاغر و مردنی-آدم معتاد و مریض

خشتک کسی را سر او کشیدن-نگا. خشتک کسی را پاره کردن

 

به نعل و به میخ زدن-دو جانبه رفتار کردن-نه سیخ بسوزد نه کباب

پاشنه بخواب-کفش راحتی

از دولت سر-به لطف کسی-از برکت وجود کسی

پاره شدن چرت ب-ا امری نامنتظر روبرو شدن-جا خوردن

چاق بودن دماغ کسی-سالم و سرحال بودن

چپ اندر قیچی-نامنظم و نامرتب-بی نظم و قاعده

چاووش-کسی که به هنگام رفتن زایر به زیارت اشعار مناسب می خواند

دل و جگر چیزی را بیرون آوردن-چیزی را به هم ریختن-نامرتب و درهم و بر هم کردن

پا افتادن-اتفاق افتادن-پیش آمدن

انگشت رساندن(دست‌درازی کردن، دست زدن)

از چشم افتادن-مورد بی مهری قرار گرفتن-بی‌اعتبار شدن

از دل و دماغ افتادن-شور و نشاط خود را از دست دادن-بی‌حوصله شدن

ربغ رحمت را سر کشیدن-مردن

بد ادا-بد اطوار-بد گوشت-کسی که در بهانه جویی افراط می کند و به انجام تشریفات علاقه دارد

از پاشنه در آوردن(به هر گوشه و کنار سر کشیدن)

به جلز و ولز افتادن-به گریه و التماس افتادن
 

جببه گرفتن در مقابل کسی-با کسی مخالفت کردن-در برابر کسی مقاومت کردن

دربند چیزی بودن-در خیال چیزی بودن

 
ایراد بنی‌اسرائیلی(بهانه‎های بی‌خود و بی‌جهت)

راه کج کردن-مسیر خود را تغییر دادن-منصرف شدن

آتش بی‌دود-آفتاب-غضب

خر آوردن و باقالی بار کردن-برای جتجال و دعوایی آماده شدن

جوز علی-نامی با تحقیر برای صدا زدن کسی

به آب چسیدن-از بین رفتن-نابود شدن-نتیجه نگرفتن

حرص کسی را درآوردن-کسی را خشمگین کردن

توی پیاز خوابانیدن-برای فرصت لازم نگاه داشتن

حرف-سخن-گفتار-کلام

به گردن گرفتن-متعهد شدن-مسئولیتی را پذیرفتن

درب و داغان-خرد و متلاشی-پریشان

تَک-بی نظیر-مفرد-تنها

جا گرفتن-مستقر شدن-پنهان شدن

 
آدم مقوایی-بی‌اراده-کسی که هیچ‌کاری نمی‌کند
به راست راست-فرمان نظامی برای گردش به راست

چاپ خوردن-به چاپ رسیدن

بله گرفتن-رضایت عروس را گرفتن

جوان مرگ شدن-در جوانی مردن

بچه ی-اهل ِ

پر پری نشان دادن-کسی را فریب دادن و از راه به در بردن

دَم ِ قیچی-بریده ها و ریزه های پارچه

افتادن بچه(سقط شدن جنین)

چل پله-آب انباری که دارای چهل پله است

بستن زخم-بسته شدن سر زخم-التیام یافتن زخم-مرهم نهادن و پیچیدن زخم با وسایل زخم بندی

د ِ-پس-آخر

حرف پراندن-بدون اندیشیدن چیزی گفتن

بی حال-فاقد نیروی لازم-بی حوصله-خسته

دلسوزه-سوختن دل از حسد و مانند آن

روغن کرمانشاهی-روغنی که در کرمانشاه از شیر گاو و گوسفند به دست می آورند و به ترین روغن زرد است

خجالت کشیدن-شرمنده شدن

آبدار(سخت، شدید، سنگین)

جار-چلچراغ-شمعدان

جامغولک-حقه-حیله

بفهمی نفهمی-مختصر-کم-نامحسوس-تااندازه ای
جان به عزراییل ندادن-بسیار بخیل بودن-دیر مردن-سخت جان بودن
چس و فس-اسباب خرده ریزه ی ناقابل-خرت و پرت

بَر و بیابان-دشت و صحرا

از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن

حضرت عباسی-راست و درست
آهن کهنه به حلوا دادن-معامله‌ی پرسود کردن

جَری شدن-خشمگین شدن-جسور شدن

زبان به دهان کسی گذاشتن-به کسی حرف یاد دادن-حرف توی دهان کسی گذاشتن

تیپا زدن-با نوک پا ضربه زدن

تراشیده-نازک-قلمی-لاغر

خود را به کسی بستن-خود را به کسی نسبت دادن

چشم برداشتن-زضا دادن-قبول کردن

انداختن توی هچل(دچار دردسر و ناراحتی کردن)

بریدن شیر-لخته لخته شدن شیر

 

برزخ شدن-ناراحت شدن

این خاکدان(دنیا)

آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)

جدول کشی-خط کشی و شبکه بندی

پرواربندی-پرورش گاو گوسفند برای سر بریدن
چرخی-کبوتری که در آسمان معلق می زند-کسی که روی چرخ و گاری چیزی می فروشد

پس زدن-کنار زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن

باد بُروت-خودخواهی-غرور-تکبر

اسب چوبین-تابوت

استغفرالله-خدا نکند-خدای نکرده-هرگز

 

خِرخِره-حلق-حلقوم

آقادایی را جنباندن(حرکتی به خود دادن)

دلخوری-گله-شکایت-اوقات تلخی

دل و قلوه-احشای گاو و گوسفند

ژتون-پولک فلزی یا پلاستیکی که به جای پول به کار می رود

خرد نکردن تره برای کسی-کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن

رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار

باور کسی شدن-گرفتار توهم شدن-تحسین و تمجید دیگران را حقیقت دانستن
چاشنی زدن-ریختن یا زدن چاشنی به غدا

جیغ زدن-فریاد کشیدن-داد زدن

خر با تشدید-بسیار احمق-الاغ تمام عیار

رشوه خواری-دریافت دستمزد برای انجام کاری ناروا و غیرقانونی

زیر اخیه رفتن-به نفع کسی به کاری تن دادن

جسته گریخته-گاه گاه-اتفاقی

دلچسب-دلپذیر-مقبول

زیر سر کسی بلتد شدن-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

 
 

زهرمار سلطان-ترش رو-اخمو

تب کردن خر-پوشیدن لباس ضخیم در هوای گرم

خون مردگی-حالت مردن خون در زیر پوست-کبودی

چاشت یک بنگی-خوردنی کم با پول اندک

به حساب-مثلا-یعنی

ازخداخواسته-آرزومند-مشتاق

خوش ظاهر-دارای ظاهر آراسته-کنایه از بدجنس

حال کسی را جا آوردن-نگا. حال آوردن

این هلو این هم گلو-مثل آب خوردن-انجام این کار بسیار آسان است

دستِ چپ-سمت چپ

 

از چپ و راست-از همه سو-از همه جا

جزیی فروش-کسی که که کالا را در اندازه های کوچک می فروشد

تو کَت کسی نرفتن-زیر بار نرفتن-نپذیرفتن