فال بد رنجور گرداند همی آدمی را که نبودستش غمی ۱۵۷۹/۳
مولوی در این داستان از فرعون نیز یاد میکند که سجدهی مردم برایش به او توهم خدایی داد:
سجدهی خلق از زن وز طفل و مرد زد دل فرعون را رنجور کرد
گفتن هریک خداوند و ملک آنچنان کردش ز وهمی منهَتک
که به دعوی الهی شد دلیر اژدها گشت و نمیشد هیچ سیر ۵۷ ـ ۱۵۵۵/۳
مولانا معتقد است آرزوهای فضول که با عالم خیال و خیالات انسان مرتبطاند موجب ایجاد غم و رنج میگردند. او این معنی را استادانه در داستان جوانی که به اصرار از موسی (علیه السّلام) میخواست که زبان جانوری را به وی بیاموزد بیان میکند که موسی به امر حق آن علم را به وی آموخت و این سودا موجب حرمان آن جوان گشت:[۲۳۶]
گفت موسی را یکی مرد جوان که بیاموزم زبان جانوران
تا بود کز بانگ حیوانات ودد عبرتی حاصل کنم در دین خود
چون زبانهای بنی آدم همه در پی آبست و نان و دمدمه
گفت موسی رو گذر کن زین هوس کین خطر دارد بسی در پیش و پس
عبرت و بیداری از یزدان طلب نه از کتاب و از مقام وحرف ولب ۷۰-۳۲۶۶/۳
۱۲-۶٫ خلاف عادت
اما آخرین عامل از عوامل رنج آدمی را مولانا ترک عادت یا انجام چیزی برخلاف عادت میداند:
هرچه بر مردم بلا و شدت است این یقین دان کز خلاف عادت است ۶۲۵/۳
او در دفتر چهارم داستان دبّاغی را میآورد که وقتی به بازار عطاران میرود، به دلیل عادت نداشتن به بوی خوش، بیهوش میشود و وقتی به هوش میآید که بوی سرگین سگ به بینیاش میخورد:
پس چنین گفتست جالینوس مه آنچ عادت داشت بیمار آنش ده
کز خلاف عادتست آن رنج او پس دوای رنجش از معتاد جو ۷۷ـ۲۷۶/۴
به نظر میرسد مولانا از این بحث چنین نتیجه میگیرد که آدمی نباید آنقدر در بدیها و پلیدیها غرق شود که بدانها عادت کند و اگر پلیدیها جزو عادات روزمرهی وی گردند به مانند دبّاغ قصّه، آن پلیدیها برخلاف دیگران برای او رنج به شمار نمیآورد بلکه به جد خواستار آنها میشود و از آن پس است که دیگر تحمّل بوی خوش حقیقت برایش دشوار خواهد بود.
آثار رنج و غم
۱-۷٫ موجب آگاهی و مانع غفلت است.
آدمی از بدو زندگی با تمامی نعمتهای خداوند احساس آرامش کرده و هیچگاه نبودن آنها را تجربه نکرده است، بطوری که گاهی وجودشان را نیز فراموش میکند و از آنها غافل میشود. خداوند یکتا نعمتهای بی کرانی به بندگان خویش عطا فرموده است که با از دست دادن آنها قدرشان بهتر شناخته میشود. از این رو رنجها و دردهای آدمی در هر زمینه برای او عامل آشکار کنندهی نعمتهایی هست که او قبلاً داشته و متوجه آنها نبوده است. تا از دست دادن آن نعمتها نباشد آدمی از وجودشان غافل است و تنها با از دست دادنشان آگاه به ضرورت حضورشان میگردد. پس رنج و درد موجب آگاهی میشود:
درد خیزد زین چنین دیدن درون درد او را از حجاب آرد برون
تا نگیرد مادران را درد زه طفل در زادن نیابد هیچ ره
این امانت در دل و دل حاملهست این نصیحتها مثال قابلهست
قابله گوید که زن را درد نیست درد باید درد کودک را رهیست ۲۰ـ ۲۵۱۷/۲
درد هشدار دهنده و بیدار کننده است. در درماندگی و بیماری است که انسان متوجه خدا میشود و در خوشبختی او را فراموش میکند. انسانِ رشد یافته میداند که همیشه رنج و گنج با هم هستند و بدون تلاش و مجاهده و ریاضت نمیتواند به قلهی کمال برسد. بنابراین با این دیدگاه بسیاری از رنجها و دردها را عامل سازندهی خویشتن و خودسازی و خود آگاهی میداند:
رنج گنج آمد که رحمتها در اوست مغز تازه شد چو بخراشید پوست ۲۲۶۱/۲
۲-۷٫ موجب نزدیک شدن انسان به خدا میگردد.
درد و رنج انسان را به خدا نزدیک میکند. بدین صورت که رنج ما را به طلب هدایت میکند و طلب در نهایت به وصال. میان خدا را خواندن از سر بی دردی تا از سر درد فرق است. حتی وقتی سگ ناله میکند، دریای رحمت الهی بجوش میآید و او پاسخ میشنود. مانند سگ اصحاب کهف که به آن درجه ارتقا رسید.
درد داروی کهن را نو کند درد هر شاخ ملولی خو کند
کیمیای نو کننده دردهاست کو ملولی آن طرف که درد خاست
هین مزن تو از ملولی آه سرد درد جو و درد جو و درد درد ۰۴ـ۴۳۰۲/۶
آدمی معمولاً وقتی دچار درد و رنج میشود بیشتر به یاد خدا میافتد:
حاجت آوردش ز غفلت سوی من آن کشیدش موکشان در کوی من ۴۲۲۳/۶
در جای دیگر نیز میفرماید:
بنده مینالد بحق از درد و نیش صد شکایت میکند از رنج خویش
حق همیگوید که آخر رنج و درد مر ترا لابه کنان و راست کرد ۹۲ ـ۹۱/۴
یکی از زیباترین رنجهایی که برای مولانا تقدّس دارد رنج عرفانی است که باعث پایندگی و تلطیف روح آدمی میشود. مولانا این گونه درد را با تمام وجود خویش میستاید و خود را همیشه طالب این گونه رنجهای عرفانی میداند.
در حقیقت انسان وارسته و حقیقی، خواهان دردها و رنجهای بزرگتر است تا بدین وسیله دل خویش را از پلیدیهای بپیراید و با صیقل دادن آن تجلّیگاه حقایق شود. در حدیثی دیگر از امام صادق (علیه السلام) میخوانیم: «چهل شب بر مؤمن نگذرد مگر اینکه واقعهای برایش رخ دهد و او را غنگین سازد و او به واسطهی آن متذکر گردد.»[۲۳۷]این فرمایش امام به معنای ساری بودن رنج در سراسر زندگی شخصی و اهمیّت بالای این موضوع در زندگی افراد است؛ اینکه هیچگاه زندگیمان بدون سختی نخواهد بود.
برای دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت pipaf.ir مراجعه نمایید. |